شکل جمع:
installationsنصب، تأسیسات
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the installation of the club's new officers
گمارش سرپرستان جدید باشگاه
the installation of machinery
نصب ماشینآلات
the building's heating installation
تأسیسات گرمایشی ساختمان
We destroyed the enemy's missile installations.
ما تأسیسات موشکی دشمن را منهدم کردیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «installation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/installation