آخرین به‌روزرسانی:

Furnishings

ˈfɜrːnɪʃɪŋz ˈfɜːnɪʃɪŋz

معنی و نمونه‌جمله‌ها

plural preposition

اثاثیه ،لوازم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The apartment's furnishings were old and discolored.

اثاثیه‌ی آپارتمان کهنه و رنگ‌ورو رفته بود.

men's furnishings

پوشاک مردانه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد furnishings

  1. noun appliances, furniture
    Synonyms:
    equipment gear fixtures fittings accessories appointments trappings provisions décor accouterments

لغات هم‌خانواده furnishings

ارجاع به لغت furnishings

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «furnishings» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/furnishings

لغات نزدیک furnishings

پیشنهاد بهبود معانی