گذشتهی ساده:
slightedشکل سوم:
slightedسومشخص مفرد:
slightsوجه وصفی حال:
slightingشکل جمع:
slightsصفت تفضیلی:
slighterصفت عالی:
slightestناچیز، بیاهمیت، لاغر، نحیف، باریک اندام، پست، حقیر، فروتن، کودن، قلیل، اندک، کم
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
a slight difference of opinion
اختلاف نظر ناچیز
a slight criticism
انتقاد خفیف
a man of slight build
مردی لاغر اندام
a slight girl
دختری ریزه اندام
a slight temporary construction
یک ساختمان سست و موقت
a slight fever
تب خفیف
a slight change
تغییر اندک
a slight mistake
اشتباه کماهمیت
ناچیز شماری، بیاعتنایی، تحقیر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He took your remark as a slight to his book.
او فکر کرد که منظور شما خوار شمردن کتابش بود.
ناچیز شمردن، کم دانستن
They slighted our offer.
پیشنهاد ما را ناچیز شمردند.
I felt slighted, so I got up and left early.
چون احساس کممحلی میکردم زود بلند شدم و رفتم.
to slight one's guests
به مهمانان خود کممحلی کردن
those who slighted God's commands ...
آنان که به فرامین خداوند وقعی ننهادند ...
اصلاٌ نمیدانم، کوچکترین اطلاعی ندارم، روحم خبردار نیست
ابداً، اصلاً، بههیچوجه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «slight» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slight