آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳۰ آبان ۱۴۰۴

    Slight

    slaɪt slaɪt

    گذشته‌ی ساده:

    slighted

    شکل سوم:

    slighted

    سوم‌شخص مفرد:

    slights

    وجه وصفی حال:

    slighting

    شکل جمع:

    slights

    صفت تفضیلی:

    slighter

    صفت عالی:

    slightest

    معنی slight | جمله با slight

    adjective B2

    اندک، جزئی، کم، خفیف، ناچیز، بی‌اهمیت

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    He felt a slight pain in his shoulder.

    او درد خفیفی در شانه‌اش احساس کرد.

    The results show a slight difference between the two groups.

    نتایج نشان می‌دهد که تفاوت اندکی بین دو گروه وجود دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a slight difference of opinion

    اختلاف‌ نظر ناچیز

    a slight criticism

    انتقاد خفیف

    a slight temporary construction

    یک ساختمان سست و موقت

    a slight fever

    تب خفیف

    a slight change

    تغییر اندک

    a slight mistake

    اشتباه کم‌اهمیت

    adjective

    لاغر و ظریف، نحیف، باریک‌اندام

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    His slight frame made him appear younger than he was.

    اندام باریک او باعث می‌شد جوان‌تر از سن واقعی‌اش به نظر برسد.

    Despite being slight, she could lift the heavy box.

    با اینکه نحیف بود، توانست جعبه‌ی سنگین را بلند کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a man of slight build

    مردی لاغر اندام

    a slight girl

    دختری ریزه اندام

    adjective

    سطحی، سبک

    The book is slight in content but rich in humor.

    کتاب از نظر محتوا سبک است اما سرشار از طنز است.

    The conversation was slight and mostly about trivial matters.

    گفت‌وگو سطحی بود و بیشتر درباره‌ی مسائل پیش‌پاافتاده بود.

    verb - transitive

    ناچیز شمردن، تحقیر کردن، کوچک شمردن، بی‌اعتنایی کردن

    They slighted our offer.

    پیشنهاد ما را ناچیز شمردند.

    I felt slighted, so I got up and left early.

    چون احساس کم‌محلی می‌کردم زود بلند شدم و رفتم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to slight one's guests

    به مهمانان خود کم‌محلی کردن

    those who slighted God's commands ...

    آنان که به فرامین خداوند وقعی ننهادند ...

    noun countable

    بی‌اعتنایی، تحقیر، کوچک شمردن

    He took your remark as a slight to his book.

    او فکر کرد که منظور شما خوار شمردن کتابش بود.

    She felt a slight when they did not invite her to the party.

    وقتی او را به مهمانی دعوت نکردند، احساس تحقیر کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد slight

    1. adjective insignificant, small
      Synonyms:
      small unimportant minor modest weak inconsiderable negligible trivial petty slender slim meager scanty sparse paltry trifling unessential feeble superficial off outside remote piddling fat
      Antonyms:
      important big large great significant
    1. adjective thin, small in build
      Synonyms:
      skinny slim slender light frail delicate feeble fragile spare small in build reedy flimsy stick twiggy attenuate shadow dainty broomstick skeleton
      Antonyms:
      fat large thick chubby tall
    1. noun insult, disrespect
      Synonyms:
      disrespect affront contempt disregard indifference neglect rejection snub put-down cut discourtesy inattention rebuff cold shoulder slap in the face brush-off disdain call-down kick
      Antonyms:
      respect praise compliment
    1. verb offend, insult
      Synonyms:
      insult disrespect ignore neglect disregard reject scorn despise snub overlook omit fail cut shrug off discount disdain slur affront flout scoff cool forget upstage sneeze at brush off pooh-pooh make light of give the cold shoulder to treat with contempt not give time of day give the brush turn deaf ear to chill contemn blink at
      Antonyms:
      praise flatter compliment

    Idioms

    i haven't the slightest idea

    اصلاٌ نمی‌دانم، کوچک‌ترین اطلاعی ندارم، روحم خبردار نیست

    in the slightest

    ابداً، اصلاً، به‌هیچ‌وجه

    لغات هم‌خانواده slight

    • noun
      slight
    • adjective
      slight, slightest
    • verb - transitive
      slight
    • adverb
      slightly

    سوال‌های رایج slight

    گذشته‌ی ساده slight چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده slight در زبان انگلیسی slighted است.

    شکل سوم slight چی میشه؟

    شکل سوم slight در زبان انگلیسی slighted است.

    شکل جمع slight چی میشه؟

    شکل جمع slight در زبان انگلیسی slights است.

    وجه وصفی حال slight چی میشه؟

    وجه وصفی حال slight در زبان انگلیسی slighting است.

    سوم‌شخص مفرد slight چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد slight در زبان انگلیسی slights است.

    صفت تفضیلی slight چی میشه؟

    صفت تفضیلی slight در زبان انگلیسی slighter است.

    صفت عالی slight چی میشه؟

    صفت عالی slight در زبان انگلیسی slightest است.

    ارجاع به لغت slight

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «slight» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slight

    لغات نزدیک slight

    • - sliding scale
    • - sliding tackle
    • - slight
    • - slight a rise
    • - slight an improvement
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.