با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Upstage

ʌpˈsteɪdʒ ʌpˈsteɪdʒ ʌpˈsteɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    upstaged
  • شکل سوم:

    upstaged
  • سوم‌شخص مفرد:

    upstages
  • وجه وصفی حال:

    upstaging

معنی‌ها

verb - transitive adjective adverb
در عقب صحنه‌ی تئاتر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
verb - transitive adjective adverb
وابسته به عقب یا بالای صحنه، به‌طرف عقب صحنه
verb - transitive adjective adverb
(به‌طور غرور‌آمیز) کناره‌گیر، نجوش، متفرعن
verb - transitive adjective adverb
(تئاتر) توجه تماشاچیان را منحصراً به خود معطوف کردن
adverb adjective verb - transitive
توجه دیگران را به خود جلب کردن (و از دیگران منحرف کردن)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد upstage

  1. adjective Remote in manner
    Synonyms: aloof, distant
  2. adverb At or toward the rear of the stage
    Antonyms: downstage
  3. adjective Of the back half of a stage
    Antonyms: downstage
  4. verb
    Synonyms: draw attention from, mistreat, impose upon

ارجاع به لغت upstage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «upstage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/upstage

لغات نزدیک upstage

پیشنهاد بهبود معانی