امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Upspring

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

verb - intransitive
ورجستن، بالاپریدن، جهیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
verb - intransitive
ورجه، برجهش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد upspring

  1. verb To adopt a standing posture
    Synonyms: rise, arise, get up, stand, uprise
  2. verb To have as a source
    Synonyms: arise, come, derive, emanate, flow, issue, originate, proceed, rise, spring, stem

ارجاع به لغت upspring

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «upspring» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/upspring

لغات نزدیک upspring

پیشنهاد بهبود معانی