آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۵ بهمن ۱۴۰۳

    Stand

    stænd stænd

    گذشته‌ی ساده:

    stood

    شکل سوم:

    stood

    سوم‌شخص مفرد:

    stands

    وجه وصفی حال:

    standing

    شکل جمع:

    stands

    توضیحات:

    در معنای ششم همچنین می‌توان از run به‌جای stand استفاده کرد.

    در معنای سیزدهم در انگلیسی بریتانیایی به‌جای stand از witness box استفاده می‌شود.

    معنی stand | جمله با stand

    verb - intransitive verb - transitive A2

    ایستادن، در حالت ایستاده قرار دادن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    Please stand while the judge enters the courtroom.

    لطفاً هنگام ورود قاضی به دادگاه بایستید.

    He stood the broom in the closet after sweeping.

    او جارو را بعد از جارو کردن در کمد (به حالت ایستاده) قرار داد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to take one's stand at the rear of the line

    در محل خود در آخر صف ایستادن

    stand at attention

    خبردار ایستادن

    to stand watch

    دیده‌بانی کردن

    to stand reveille

    در صف صبحگاه ایستادن

    verb - intransitive C1

    قرار گرفتن، ماندن، بودن (در وضعیت خاصی)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    After the scandal, his chances of winning the election stand very low.

    پس از این رسوایی، شانس او برای پیروزی در انتخابات بسیار کم است.

    The old factory stands empty.

    کارخانه‌ی قدیمی خالی باقی مانده بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The country's economy stands at a critical juncture.

    اقتصاد کشور در مقطعی بحرانی قرار دارد.

    verb - intransitive verb - transitive B2

    ایستادن، قرار دادن، گذاشتن (در جای خاصی)

    She stood the child on the table.

    بچه را روی میز ایستاند.

    The old oak tree stands alone in the field.

    درخت بلوط پیر تنها در مزرعه قرار دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She stood the vase carefully on the center of the table.

    او گلدان را بادقت در مرکز میز گذاشت.

    verb - intransitive

    ایستادن (منتظر ماندن وسایل نقلیه برای حرکت)

    The bus standing at gate B is ready for boarding.

    اتوبوسی که در گیت B ایستاده، آماده سوار کردن مسافران است.

    Several taxis were standing at the rank, waiting for fares.

    چندین تاکسی در ایستگاه منتظر مسافر بودند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The train standing at platform 1 will depart shortly.

    قطاری که در سکوی یک ایستاده است، به‌زودی حرکت خواهد کرد.

    verb - intransitive verb - transitive B1

    تحمل کردن، تاب آوردن

    I can't stand my new neighbor.

    تاب تحمل همسایه‌ی جدیدم را ندارم.

    How can you stand him?

    چطور می‌توانی او را تحمل کنی؟

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She stood the trip well.

    مسافرت را خوب تحمل کرد.

    to stand pain

    در برابر درد تاب آوردن

    verb - intransitive C2

    انگلیسی بریتانیایی نامزد شدن (شرکت کردن در انتخابات)، رقابت کردن (برای رسیدن به مقام)

    Several candidates will stand for the position of treasurer.

    چندین نامزد برای سمت خزانه‌داری رقابت خواهند کرد.

    She decided to stand for mayor in the upcoming election.

    او تصمیم گرفت برای مقام شهرداری در انتخابات آینده نامزد شود.

    verb - transitive

    قد داشتن، ارتفاع داشتن

    The basketball player stands over seven feet tall.

    این بازیکن بسکتبال بیش از هفت فوت قد دارد.

    The ancient oak tree stands at least 15 meters tall.

    ارتفاع درخت بلوط کهنسال حداقل پانزده متر است.

    verb - transitive

    حساب کردن (برای دیگران)، مهمان کردن

    I will stand you a dinner.

    شام تو را مهمان می‌کنم.

    He was standing drinks for his friends.

    پول مشروب دوستانش را می‌داد.

    verb - intransitive C2

    موضع داشتن، نظر داشتن

    How does the organization stand on accepting donations from controversial sources?

    سازمان در مورد پذیرش کمک‌های مالی از منابع بحث‌برانگیز چه موضعی دارد؟

    Where do you stand on the issue of mandatory vaccinations?

    نظر شما در مورد واکسیناسیون اجباری چیست؟

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Where do they stand on the question of expanding the company's operations?

    آن‌ها در مورد مسئله‌ی گسترش عملیات شرکت چه موضعی دارند؟

    verb - intransitive

    استند کردن، توقف کردن (متوقف کردن دریافت کارت از پخش‌کننده‌ی کارت در بازی پاسور)

    Knowing when to stand in blackjack is crucial for success.

    دانستن اینکه چه زمانی در بازی بیست‌ویک استند کنید، برای موفقیت حیاتی است.

    If you have a hand totaling 18, you should probably stand.

    اگر مجموع دست شما هجده باشد، احتمالاً باید توقف کنید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Will you stand or take another card?

    آیا استند می‌کنی یا کارت دیگری می‌گیری؟

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی ورزش جایگاه تماشاگر

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    The new stand provided an excellent view of the entire field.

    جایگاه تماشاگران جدید، منظره‌ای عالی از کل زمین ارائه می‌داد.

    The home team's supporters filled the north stand, waving flags and banners.

    طرفداران تیم میزبان جایگاه شمالی را پر کردند و پرچم‌ها و بنرها را تکان می‌دادند.

    noun countable

    موضع

    What is the company's official stand on remote work?

    موضع رسمی شرکت در مورد دورکاری چیست؟

    The senator's stand on immigration has shifted over the years.

    موضع سناتور در مورد مهاجرت در طول سال‌ها تغییر کرده است.

    noun countable

    انگلیسی آمریکایی حقوق جایگاه شهود

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

    مشاهده

    The witness nervously approached the stand.

    شاهد با اضطراب به جایگاه نزدیک شد.

    The lawyer gestured for his client to proceed to the stand.

    وکیل به موکل خود اشاره کرد که به جایگاه شهود برود.

    noun countable C1

    دکه، دکان، بساط

    He set up a small stand to sell his artwork on the street corner.

    او بساطی کوچک برای فروش آثار هنری خود در گوشه خیابان راه‌اندازی کرد.

    She bought a souvenir keychain from a stand near the famous landmark.

    او جاکلیدی سوغاتی‌ای از دکه‌ی نزدیک مکان دیدنی معروف خرید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a newspaper stand

    دکه‌ی روزنامه‌فروشی

    noun countable C2

    پایه، سه‌پایه

    The conductor placed his sheet music on the music stand.

    رهبر ارکستر برگه‌ی نت موسیقی خود را روی پایه‌ی نت قرار داد.

    Please place your umbrellas in the umbrella stand.

    لطفاً چترهای خود را در جاچتری قرار دهید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He bought a new microphone stand for his home studio.

    او سه‌پایه‌ی میکروفونی جدید برای استودیوی خانگی خود خرید.

    noun countable C2

    ایستادن، مخالفت، مقاومت

    The villagers took a courageous stand against the construction of the dam.

    روستاییان مقاومتی شجاعانه در برابر ساخت سد اتخاذ کردند.

    Her stand against injustice inspired many others to speak out.

    مخالفت او در برابر بی‌عدالتی، الهام‌بخش بسیاری دیگر برای صحبت کردن شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    We must take a stand against discrimination of any kind.

    ما باید در برابر هر نوع تبعیضی بایستیم.

    noun countable

    انگلیسی آمریکایی تعداد اجرا، تعداد بازی

    The band concluded their tour with a five-night stand in Las Vegas.

    گروه موسیقی تور خود را با اجرایی پنج‌شبه در لاس‌وگاس به پایان رساند.

    The visiting team is here for a four-game stand against the home team.

    تیم مهمان برای مسابقه‌ای چهاربازی مقابل تیم میزبان اینجا است.

    noun uncountable

    بیشه، درختستان (گروهی از درختان هم‌نوع)

    The hiking trail wound through a dense stand of pines.

    مسیر پیاده‌روی از میان درختستان کاج می‌گذشت.

    A stand of ancient redwoods towered over the forest floor.

    بیشه‌ای از درختان ماموت باستانی بر کف جنگل سایه افکنده بودند.

    noun countable

    ایستگاه، توقفگاه، جایگاه

    The charity's information stand attracted many visitors.

    ایستگاه اطلاع‌رسانی خیریه، بازدیدکنندگان زیادی را به خود جلب کرد.

    a speaker's stand

    جایگاه سخنرانی

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد stand

    1. noun position, opinion
      Synonyms:
      belief view opinion attitude stance notion sentiment standpoint angle slant determination pose carriage poise sound twist two cents’ worth
    1. noun base, stage
      Synonyms:
      place platform stage table support station booth stall counter rack frame board bracket rank dais staging grandstand gantry
    1. verb be or get upright
      Synonyms:
      rise be erect be vertical be on feet mount jump up dispose settle place put position set locate rank poise erect cock
      Antonyms:
      sit lie lay
    1. verb be in force, exist
      Synonyms:
      exist be valid prevail obtain last continue endure remain be located be situated occupy fill belong hold take up rest stay stop pause halt
      Antonyms:
      reject refuse veto
    1. verb endure, bear
      Synonyms:
      bear suffer tolerate support take handle experience undergo withstand cope countenance stomach abide brook put up with live with allow sustain swallow hold last wear weather hang on stay the course resign oneself to bear with submit
      Antonyms:
      forget overlook disobey

    Phrasal verbs

    stand back

    عقب ایستادن، عقب رفتن

    stand by

    (در شرایط سخت) پای کسی ایستادن، وفادار ماندن، کنار کسی بودن، پشتیبانی کردن، حمایت کردن، پشت کسی بودن

    آماده بودن، گوش‌به‌زنگ بودن، آماده‌باش بودن، حاضر بودن، آماده‌به‌کار بودن

    دست روی دست گذاشتن، بیکار نشستن، هیچ اقدامی نکردن، به کاری دست نزدن

    پای چیزی ایستادن، سر موضع خود ماندن، پایبند بودن، پا پس نکشیدن، ثابت‌قدم ماندن، پافشاری کردن

    stand down

    (مثلاً بعد از دادن شهادت) از جایگاه پایین آمدن

    stand for

    قبول کردن، پذیرفتن، زیر بار چیزی رفتن، تحمل کردن

    حمایت کردن، پشتیبانی کردن، طرف‌داری کردن، مدافع چیزی بودن

    مخفف بودن

    stand in

    جایگزین کسی شدن، جانشین کسی شدن، به جای کسی رفتن، به نیابت کسی عمل کردن، از سوی کسی عمل کردن

    Phrasal verbs بیشتر

    stand in for

    جانشین شدن، به نیابت کسی عمل کردن، از سوی کسی عمل کردن

    stand off

    دور نگه‌ داشتن، دور ایستادن، اجازه‌ی نزدیک شدن ندادن

    (کشتی) از ساحل دور شدن

    موافقت نکردن، رضایت ندادن

    stand on

    1- منوط بودن به، بستگی داشتن به 2- اصرار کردن، پایبند تشریفات (و غیره) بودن 3- (کشتی) مسیر خود را حفظ کردن، از راه خودخارج نشدن

    stand out

    جلب توجه کردن، به چشم آمدن، برجسته بودن، مشخص بودن، خودنمایی کردن

    متمایز بودن، برتر بودن، برجسته بودن، شاخص بودن، متفاوت بودن

    از ساحل دور شدن، به سمت دریا رفتن، از خشکی فاصله گرفتن (کشتی)

    stand over

    1- بالای سر کسی ایستادن یا پرواز کردن 2- به بعد موکول کردن یا شدن

    stand up

    به‌ پا خاستن، از جا بلند شدن

    سالم ماندن، صدمه ندیدن

    منتظر گذاشتن، سر کار گذاشتن، قال گذاشتن

    stand up for

    جانبداری کردن از، پشتیبانی کردن، پای چیزی ایستادن

    stand up to

    جلو کسی ایستادن، ایستادگی کردن

    stand up with

    عروس یا داماد را همراهی کردن، ساقدوش بودن

    Collocations

    make a stand

    موضع خود را مشخص کردن، موضع گرفتن

    Idioms

    stand a chance

    بخت (کاری را) داشتن، شانس (موقعیت) داشتن

    شانس موفقیت یا بردن و غیره را داشتن

    take the stand

    (دادگاه) در جایگاه شهود قرار گرفتن و شهادت دادن

    لغات هم‌خانواده stand

    • noun
      stand, standing
    • adjective
      standing, outstanding, upstanding
    • verb - intransitive
      stand
    • adverb
      outstandingly

    سوال‌های رایج stand

    گذشته‌ی ساده stand چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده stand در زبان انگلیسی stood است.

    شکل سوم stand چی میشه؟

    شکل سوم stand در زبان انگلیسی stood است.

    شکل جمع stand چی میشه؟

    شکل جمع stand در زبان انگلیسی stands است.

    وجه وصفی حال stand چی میشه؟

    وجه وصفی حال stand در زبان انگلیسی standing است.

    سوم‌شخص مفرد stand چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد stand در زبان انگلیسی stands است.

    ارجاع به لغت stand

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «stand» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stand

    لغات نزدیک stand

    • - stancher
    • - stanchion
    • - stand
    • - stand (or have) a show
    • - stand a chance
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.