تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
عقب ایستادن، عقب رفتن
وفادار ماندن
آماده بودن، آمادهی خدمت بودن
(مثلاً بعد از دادن شهادت) از جایگاه پایین آمدن
دلالت کردن، نشانهی چیزی بودن
تحمل کردن، سر کردن
جایگزین کسی شدن، جانشین کسی شدن، به جای کسی رفتن، به نیابت کسی عمل کردن، از سوی کسی عمل کردن
جانشین شدن، به نیابت کسی عمل کردن، از سوی کسی عمل کردن
دور نگه داشتن، دور ایستادن، اجازهی نزدیک شدن ندادن
(کشتی) از ساحل دور شدن
موافقت نکردن، رضایت ندادن
1- منوط بودن به، بستگی داشتن به 2- اصرار کردن، پایبند تشریفات (و غیره) بودن 3- (کشتی) مسیر خود را حفظ کردن، از راه خودخارج نشدن
مشخص بودن، برجسته بودن
(کشتی) از کرانه دور شدن
استقامت کردن، تسلیم نشدن
1- بالای سر کسی ایستادن یا پرواز کردن 2- به بعد موکول کردن یا شدن
به پا خاستن، از جا بلند شدن
سالم ماندن، صدمه ندیدن
منتظر گذاشتن، سر کار گذاشتن، قال گذاشتن
جانبداری کردن از، پشتیبانی کردن، پای چیزی ایستادن
جلو کسی ایستادن، ایستادگی کردن
عروس یا داماد را همراهی کردن، ساقدوش بودن
موضع خود را مشخص کردن، موضع گرفتن
بخت (کاری را) داشتن، شانس (موقعیت) داشتن
شانس موفقیت یا بردن و غیره را داشتن
(دادگاه) در جایگاه شهود قرار گرفتن و شهادت دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stand» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stand