گذشتهی ساده:
filledشکل سوم:
filledسوم شخص مفرد:
fillsوجه وصفی حال:
fillingشکل جمع:
fillsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
باخبر کردن، مطلع کردن، آگاه کردن، در جریان گذاشتن
باخبر کردن، مطلع کردن، آگاه کردن، در جریان گذاشتن
پر کردن (فرم و غیره)، تکمیل کردن (در جای خالی در فرم و غیره)
پر کردن (فرم و غیره)، تکمیل کردن (در جای خالی در فرم و غیره)
جای کسی را پر کردن، جایگزین شدن، جانشین شدن (موقتاً)
جای کسی را پر کردن، جایگزین شدن، جانشین شدن (موقتاً)
جانشین، جایگزین (موقتی)
(فرم یا پرسشنامه) پر کردن، تکمیل کردن
کمی چاق شدن، از لاغری درآمدن
لبریز کردن، کاملاً پر کردن
سیر کردن
(عامیانه) اطلاعات اضافی را کامل دادن به، (کسی را) کاملاً در جریان گذاشتن
(عامیانه) رضایتبخش بودن، حایز شرایط بودن
بهکارخوردن، بهدردخوردن، قابل استفاده بودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fill» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fill