آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۴ آذر ۱۴۰۳

    Ram

    ræm ræm

    گذشته‌ی ساده:

    rammed

    شکل سوم:

    rammed

    سوم‌شخص مفرد:

    rams

    وجه وصفی حال:

    ramming

    شکل جمع:

    rams

    توضیحات:

    RAM در معنای هفتم مخفف لغت random-access memory است.

    معنی ram | جمله با ram

    verb - intransitive verb - transitive

    کوبیدن، زدن، برخورد کردن (محکم)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    I rammed my elbow into the table.

    آرنجم را به میز کوبیدم.

    The truck rammed the back of my car.

    کامیون محکم به عقب اتومبیل من زد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The car rammed the side of the building.

    ماشین به کنار ساختمان برخورد کرد.

    noun countable

    جانورشناسی قوچ (گوسفند نر)

    ram, قوچ (گوسفند نر)
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    The ram was quite large.

    قوچ خیلی بزرگ بود.

    The veterinarian inspected the ram.

    دام‌پزشک قوچ را معاینه کرد.

    noun countable

    دژکوب

    The ram's powerful strike shattered the walls of the fortress.

    ضربه‌ی قوی دژکوب دیوارهای قلعه را درهم‌شکست.

    The ancient army used a massive ram to break down the walls of the enemy's fortress.

    ارتش باستانی از یک دژکوب عظیم برای شکستن دیوارهای قلعه‌ی دشمن استفاده می‌کرد.

    noun countable

    کوبه، کوبگر

    The intruder used a ram to forcefully break down the door.

    متجاوز از کوبه برای شکستن در استفاده کرد.

    The burglar used a heavy metal ram to shatter the window.

    سارق با استفاده از یک کوبگر فلزی سنگین پنجره را شکست.

    noun countable

    تیزه (جلوآمدگی سرتیز و فلزی در سینه‌ی کشتی‌های جنگی که با آن به کشتی دشمن می‌زدند و آن را سوراخ می‌کردند)

    The ship's ram was sharpened to pierce through the hull of enemy vessels.

    تیزه‌ی کشتی برای سوراخ کردن بدنه‌ی کشتی‌های دشمن تیز شد.

    The warship's ram was painted with intimidating designs.

    تیزه‌ی کشتی جنگی با طرح‌های ترسناک نقاشی شده بود.

    noun countable

    کشتی جنگی تیزه‌دار

    The mighty ram sliced through the waves, ready to strike its target.

    کشتی جنگی تیزه‌دار قدرتمند از میان امواج عبور کرد و آماده‌ی حمله به هدفش بود.

    The ram crashed into the enemy ship.

    کشتی جنگی تیزه‌دار با کشتی دشمن برخورد کرد.

    noun countable

    کامپیوتر رم (حافظه‌ی دسترسی تصادفی) (با حروف بزرگ)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

    مشاهده

    The computer's RAM is not functioning properly.

    رم کامپیوتر درست کار نمی‌کند.

    The computer's RAM is responsible for storing data.

    رم کامپیوتر مسئول ذخیره‌سازی اطلاعات است.

    noun

    نجوم برج حمل (با R بزرگ)

    Those born under the sign of Ram are often described as passionate and energetic.

    متولدین علامت برج حمل اغلب به‌عنوان افرادی پرشور و پرانرژی توصیف می‌شوند.

    The Ram's ruling planet is Mars.

    مریخ سیاره‌ی حاکم برج حمل است.

    noun countable

    وزنه (در تیرکوب یا شمع‌کوب)

    The operator guided the ram with precision.

    اپراتور وزنه را با دقت هدایت کرد.

    The ram of the pile driver struck the ground with incredible force.

    وزنه‌ی شمع‌کوب با نیرویی باورنکردنی به زمین برخورد کرد.

    verb - intransitive

    به‌سرعت حرکت کردن، به‌سرعت رد شدن

    The athlete rammed through the opposing team's defense.

    این ورزشکار از خط دفاعی تیم حریف به‌سرعت رد شد.

    He closed his eyes and rammed.

    چشم‌هایش را بست و به‌سرعت حرکت کرد.

    verb - transitive

    فشرده کردن (با کوبیدن)

    She had to ram the soil.

    مجبور شد خاک را فشرده کند.

    To build a sturdy foundation, the workers had to ram the gravel layer with a heavy machine.

    برای ساختن یک پایه‌ی محکم، کارگران مجبور بودند لایه‌ی شن را با دستگاهی سنگین فشرده کنند.

    verb - transitive

    چپاندن

    He was ramming food into his mouth.

    داشت خوراک در دهان خود می‌چپاند.

    to ram a charge into a gun

    گلوله را در (لوله‌ی) توپ چپاندن

    verb - transitive

    تحمیل کردن، به‌زور قبولاندن، (با فشار) از تصویب گذراندن

    A new tax bill was rammed through the Senat by the Republicans.

    جمهوری‌خواهان لایحه‌ی جدید مالیات‌ها را با فشار از تصویب مجلس سنا گذراندند.

    The company tried to ram their new policy through without consulting employees.

    این شرکت سعی کرد سیاست جدید خود را بدون مشورت با کارمندان تحمیل کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد ram

    1. verb bang into; pack forcibly
      Synonyms:
      hit strike run into crash smash beat pound drive force stuff pack cram crowd thrust plunge impact collide with slam butt dash dig stab poke tamp wedge jack jam-pack sink stick hook hammer run drum strike head-on
      Antonyms:
      tap

    Idioms

    ram something down one's throat

    چیزی را به کسی تحمیل کردن، به کسی چپاندن

    سوال‌های رایج ram

    معنی ram به فارسی چی میشه؟

    کلمه "ram" در زبان انگلیسی معانی مختلفی دارد که یکی از آن‌ها به "قوچ" یا "گوسفند نر" اشاره دارد. در ادامه، به بررسی این واژه و معانی دیگر آن، همچنین نکات جالب مرتبط با آن می‌پردازیم.

    قوچ (گوسفند نر)

    یکی از معانی اصلی "ram"، گوسفند نر است. قوچ‌ها معمولاً به خاطر شاخ‌های بزرگ و قوی‌شان شناخته می‌شوند که در بین گونه‌های مختلف گوسفند قابل مشاهده است. این شاخ‌ها نه تنها برای دفاع از خود در برابر شکارچیان و رقبا استفاده می‌شود، بلکه در زمان جفت‌گیری نیز به عنوان ابزاری برای نمایش قدرت و جذب ماده‌ها به کار می‌رود. قوچ‌ها در فرآیند جفت‌گیری نقش مهمی ایفا می‌کنند و معمولاً در فصل بهار، زمان جفت‌گیری آن‌هاست.

    خصوصیات ظاهری و رفتاری

    قوچ‌ها معمولاً بدنی قوی و عضلانی دارند و به دلیل ساختار فیزیکی‌شان، می‌توانند در شرایط دشوار به خوبی زنده بمانند. آن‌ها همچنین دارای حس بویایی قوی هستند که به آن‌ها کمک می‌کند تا منابع غذایی را پیدا کنند. قوچ‌ها معمولاً اجتماعی هستند و در گروه‌هایی به نام "گله" زندگی می‌کنند. این گروه‌ها به آن‌ها کمک می‌کند تا در برابر خطرات طبیعی و شکارچیان محافظت شوند.

    کاربردهای دیگر "ram"

    علاوه بر معنای قوچ، "ram" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای دیگری نیز دارد. یکی از این معانی، به کارگیری این واژه در دنیای فناوری اطلاعات است. در این زمینه، "RAM" مخفف "Random Access Memory" است که به حافظه موقت سیستم‌های کامپیوتری اشاره دارد. این نوع حافظه به کامپیوتر اجازه می‌دهد تا داده‌ها را به سرعت و بدون نیاز به دسترسی ترتیبی بخواند و بنویسد. RAM در عملکرد کلی سیستم‌های کامپیوتری نقش بسیار مهمی ایفا می‌کند و میزان آن تأثیر مستقیمی بر سرعت و کارایی دستگاه دارد.

    نکات جالب

    1. تاریخچه: استفاده از کلمه "ram" به عنوان نام قوچ به قرن‌ها پیش برمی‌گردد و این واژه از زبان‌های قدیمی‌تر مانند انگلیسی باستان و زبان‌های ژرمنی ریشه گرفته است.

    2. نماد فرهنگی: در بسیاری از فرهنگ‌ها، قوچ به عنوان نماد قدرت و شجاعت شناخته می‌شود. در برخی از افسانه‌ها و اساطیر، قوچ‌ها به عنوان نگهبانان و محافظان مقدسات به تصویر کشیده می‌شوند.

    3. رابطه با علم نجوم: در علم نجوم، برج حمل (Aries) به عنوان نماد قوچ شناخته می‌شود و در زودیاک، به کسانی که در این ماه به دنیا آمده‌اند ویژگی‌های خاصی نسبت داده می‌شود.

    4. قوچ‌ها در پرورش دام: در صنعت کشاورزی و دامداری، قوچ‌ها نقش مهمی در تولید مثل و بهبود نژاد گوسفندان ایفا می‌کنند. انتخاب یک قوچ مناسب می‌تواند تأثیر زیادی بر کیفیت نسل‌های بعدی داشته باشد.

    گذشته‌ی ساده ram چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده ram در زبان انگلیسی rammed است.

    شکل سوم ram چی میشه؟

    شکل سوم ram در زبان انگلیسی rammed است.

    شکل جمع ram چی میشه؟

    شکل جمع ram در زبان انگلیسی rams است.

    وجه وصفی حال ram چی میشه؟

    وجه وصفی حال ram در زبان انگلیسی ramming است.

    سوم‌شخص مفرد ram چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد ram در زبان انگلیسی rams است.

    ارجاع به لغت ram

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ram» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ram

    لغات نزدیک ram

    • - rallyist
    • - ralph
    • - ram
    • - ram something down one's throat
    • - ram's horn
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.