تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
جستجو کردن، پی (چیزی گشتن)، پیگیری کردن
پس زدن، عقب نشاندن
(خورشید) به شدت تابیدن
چانه زدن سر قیمت پایینتر
دفع کردن، رد کردن، نپذیرفتن
(زمان) هدر دادن
خودارضایی کردن
(عامیانه) حرف بیربط زدن، وراجی کردن
با سازی کوبهای مانند طبل آهنگی را نواختن
خاموش کردن، فرونشاندن
شکست دادن با اختلاف کم
کتک زدن، مورد ضرب و شتم قرار دادن
رنگ گرفتن، ضرب گرفتن
موزون، دارای آهنگ درست
برو!، گم شو!، بزن به چاک!، هری، دست از سرم بردار، تنهام بزار، برو بیرون، گورتو گم کن، ولم کن
(انگلیس - عامیانه) به آسانی و به طور قاطع شکست دادن
پیشدستی کردن، زودتر رسیدن به
(از تنبیه و کیفر و غیره) گریختن، جستن
از این بهتر میتوانی؟، از من بهتر میتوانی؟
to beat the band (or the devil)
(عامیانه) با حرارت و اشتیاق عمل کردن، تند و پرآب و تاب انجام دادن
beat (or rack or cudgel) one's brains
برای به یاد آوردن یا اندیشیدن دربارهی چیزی سخت کوشیدن
(با زدن ضربه به سر) کشتن
تظاهر به احساس غم یا گناه یا پشیمانی کردن، سنگ چیزی را بر سینه زدن
به اصل مطلب نپرداختن، طفره رفتن، منظور خود را بیان نکردن، صغراوکبرا چیدن، آسمانوریسمان بههم بافتن
knock (or beat) the living daylights out of someone
(عامیانه) حسابی کتک زدن، لت و پار کردن
(در انجام کاری مثلاً کشیدن هفت تیر) از حریف تندتر بودن
(عامیانه) بازارگرمی کردن، جلب توجه یا علاقه کردن
scare (or beat, etc.) the hell out of someone
کسی را سخت ترساندن (یا زدن و غیره)
1- خمیر کردن، له کردن 2- کتک مفصل زدن، له و په کردن
پیشدستی کردن، زودتر ضربه زدن
1- (ارتش) زدن طبل عقبنشینی 2- با شتاب عقبنشینیکردن
beat (or kick) the shit out of (someone)
(عامیانه) (کسی را) کتک جانانه زدن، له و لورده کردن
موفق شدن، به موفقیت رسیدن (علیرغم نداشتن شانس خوب برای موفقیت)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «beat» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/beat