Cane

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

• noun countable
  ساقه‌ی توخالی گیاه، نی
  • - a fishing pole made of cane
  • - چوب ماهیگیری ساخته‌شده از ساقه‌ی توخالی گیاه

  • - The sugar cane fields stretched as far as the eye could see.
  • - مزارع نیشکر تا جایی که چشم کار می‌کرد، ادامه داشت.
• noun countable

  

  عصا
  • - She used a cane to help her walk after her knee surgery.
  • - بعد از عمل زانویش به کمک عصا راه می‌فت.

  • - The old man leaned heavily on his cane as he walked down the street.
  • - پیرمرد هنگام راه رفتن در خیابان با دشواری به عصایش تکیه داده بود.
• noun countable
  ترکه (برای تنبیه در گذشته استفاده می‌شده)، چوب
  • - The farmer used a cane to guide his cattle through the pasture.
  • - کشاورز برای هدایت گله‌ی احشام در علفزار از چوب استفاده می‌کرد.

  • - Some teachers used cane in the past for beating children as a punishment.
  • - برخی از معلمان در گذشته از ترکه برای تنبیه کودکان استفاده می‌کردند.
• verb - transitive
  با چوب زدن، با ترکه زدن
  • - The teacher caned the student for breaking the school rules.
  • - معلم دانش‌آموز را به خاطر رعایت نکردن قوانین مدرسه با ترکه زد.

  • - He caned the intruder with a heavy stick he found nearby.
  • - او با چوب سنگینی که در همان نزدیکی پیدا کرد، مزاحم را زد.
• verb - transitive
  با نی تزئین کردن، با نی بافتن، با نی محکم کردن
  • - He caned the seat of a chair.
  • - او نشیمن صندلی را با نی بافت.

  • - The carpenter caned the chair legs.
  • - نجار پایه‌های صندلی را با نی محکم کرد.