فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pole

poʊl poʊl poʊl pəʊl

شکل جمع:

poles

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2

تیر، چوب، نیزه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

a tent pole

تیر خیمه

a flagpole

چوب پرچم

نمونه‌جمله‌های بیشتر

fishing pole

چوب ماهی‌گیری

a telephone pole

تیر تلفن

ski poles

چوب‌های اسکی

to vault with a pole

با نیزه پریدن

pole-vaulting

پرش با نیزه

noun countable

قطب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

the South Pole and the North Pole

قطب جنوب و قطب شمال

the two major poles of world power

دو قطب عمده‌ی قدرت جهانی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The country was oscillating between the poles of socialism and capitalism.

کشور میان دو نیروی متضاد سوسیالیسم و سرمایه‌داری نوسان می‌کرد.

pole of a function

قطب تابع

verb - transitive

تیردار کردن، با تیر یا محکم کردن

You must pole cucumber plants.

باید بته‌های خیار را با چوب نگه‌ داری.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pole

  1. noun bar, post
    Synonyms:
    stick rod staff post leg beam shaft spar plank pile stake stud mast flagpole flagstaff standard stave stilt extremity terminus

Collocations

poles apart

کاملاً متضاد یا مخالف، زمین تا آسمان تفاوت داشتن، دو قطب مخالف

Idioms

under bare poles

(کشتی بادبان‌دار) با بادبان‌های جمع (به‌خاطر طوفان)

poles apart

کاملاً متضاد یا مخالف، زمین تا آسمان تفاوت داشتن، دو قطب مخالف

ارجاع به لغت pole

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pole» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pole

لغات نزدیک pole

پیشنهاد بهبود معانی