شکل جمع:
polesتیر، چوب، نیزه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
a tent pole
تیر خیمه
a flagpole
چوب پرچم
fishing pole
چوب ماهیگیری
a telephone pole
تیر تلفن
ski poles
چوبهای اسکی
to vault with a pole
با نیزه پریدن
pole-vaulting
پرش با نیزه
قطب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the South Pole and the North Pole
قطب جنوب و قطب شمال
the two major poles of world power
دو قطب عمدهی قدرت جهانی
The country was oscillating between the poles of socialism and capitalism.
کشور میان دو نیروی متضاد سوسیالیسم و سرمایهداری نوسان میکرد.
pole of a function
قطب تابع
تیردار کردن، با تیر یا محکم کردن
You must pole cucumber plants.
باید بتههای خیار را با چوب نگه داری.
کاملاً متضاد یا مخالف، زمین تا آسمان تفاوت داشتن، دو قطب مخالف
(کشتی بادباندار) با بادبانهای جمع (بهخاطر طوفان)
کاملاً متضاد یا مخالف، زمین تا آسمان تفاوت داشتن، دو قطب مخالف
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pole» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pole