گذشتهی ساده:
mastedشکل سوم:
mastedسومشخص مفرد:
mastsوجه وصفی حال:
mastingشکل جمع:
mastsتیر، دکل یکپارچه، دیرک، با دکل مجهز کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the ship's mainmast
دکل اصلی کشتی
This boat has three masts.
این کشتی سه دکل دارد.
the topmast
بخش بالای دکل، سر دکل
His job was masting the British navy.
شغل او دکل زدن به ناوگان انگلیسی بود.
He spent two years before the mast.
او دو سال ملوانی کرد.
در عرشهی اصلی کشتی، زیر دکل اصلی
(قدیمی) ناویگری، (خدمت) به عنوان ملوان، ملوانی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mast» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mast