(دریانوردی) تیر، تیرک (کشتی)
The spar of the sailboat broke during the storm.
تیرک قایق بادبانی در طول طوفان شکست.
The sailor climbed up the mast to fix the spar.
ملوان از دکل بالا رفت تا تیرک را تعمیر کند.
(هوانوردی) تیر حامل (تیر طولی و اصلی بال هواگرد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The spar is one of the most critical components of the airplane's wing structure.
تیر حامل یکی از مهمترین اجزای ساختار بال هواپیماست.
The pilot reported a slight vibration in the spar during the flight.
خلبان از لرزش خفیفی در تیر حامل در حین پرواز خبر داد.
مشاجره کردن، بگومگو کردن، جروبحث کردن
Fruit sellers sparred with women at Tajrish Square.
در میدان تجریش میوهفروشان با خانمها جروبحث میکردند.
The students sparred over the correct answer to the math problem.
دانشآموزان بر سر پاسخ صحیح این مسئلهی ریاضی با هم بگومگو کردند.
ورزش (مشتزنی) تمرینی بازی کردن، دستگرمی بازی کردن
The two boxers agreed to spar in the ring for a few rounds before their actual fight.
این دو بوکسور توافق کردند که پیش از مبارزهی واقعی خود چند راند دستگرمی بازی کنند.
The young boxer sparred with his coach to improve his footwork and technique.
بوکسور جوان با مربی خود تمرین کرد تا حرکات پا و تکنیک خود را بهبود ببخشد.
زمینشناسی اسپار (نوعی کانی بلورین شفاف تا نیمهشفاف)
The crystalline structure of the spar makes it a popular decorative stone for jewelry.
ساختار کریستالی اسپار آن را به سنگ تزئینی محبوبی برای جواهرات تبدیل کرده است.
The spar deposit in the area was known for its high purity and quality.
کانسار اسپار در این منطقه به خلوص و کیفیت بالا شهرت داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «spar» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spar