فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Wrestle

ˈresl ˈresl

گذشته‌ی ساده:

wrestled

شکل سوم:

wrestled

سوم‌شخص مفرد:

wrestles

وجه وصفی حال:

wrestling

شکل جمع:

wrestles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb

کشتی گرفتن، گلاویز شدن، دست به گریبان شدن، سر‌وکله زدن، تقلا کردن، کشتی، کشمکش، تقلا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The company is wrestling with grave financial problems.

شرکت با مسائل سخت مالی دست به گریبان است.

Wrestling is popular in Iran.

در ایران کشتی از محبوبیت برخوردار است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Rustam wrestled with him and threw him to the ground.

رستم با او کشتی گرفت و او را بر زمین افکند.

Five workers wrestled the boulder into place.

پنج کارگر تخته سنگ را در جای خود قرار دادند.

We wrestled the cotton bales onto the truck.

عدل‌های پنبه را با زحمت به داخل کامیون کشیدیم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wrestle

  1. verb struggle physically or mentally with something
    Synonyms:
    fight battle strive struggle contend work strain exert endeavor essay grapple tussle scuffle tangle grunt

ارجاع به لغت wrestle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wrestle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wrestle

لغات نزدیک wrestle

پیشنهاد بهبود معانی