با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Wrest

rest rest
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    wrested
  • سوم‌شخص مفرد:

    wrests
  • وجه وصفی حال:

    wresting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive formal
به دست آوردن، کسب کردن (با تلاش یا سختی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The team had to wrest victory.
- تیم باید پیروزی را به دست می‌آورد.
- She wrested the victory with difficulty.
- او به‌سختی این پیروزی را کسب کرد.
verb - transitive
به زور گرفتن، از چنگ کسی بیرون کشیدن، از دست کسی درآوردن (اسلحه و قدرت و غیره با چرخاندن آن)، از زیر زبان کسی بیرون کشیدن (اسرار و غیره)
- The child wrested the toy away from his friend.
- کودک اسباب‌بازی را به زور از دوستش گرفت.
- He tried to wrest the gun from his attacker's hand.
- او سعی کرد اسلحه را از دست مهاجم بگیرد.
- The military wrested political power from the people's elected officials.
- ارتش قدرت سیاسی را از دست رهبران منتخب مردم گرفت.
noun countable
موسیقی شستی (برای کوک کردن پیانو یا چنگ)
- The wrest is a specialized tool used exclusively for stringed instruments like pianos.
- شستی ابزاری تخصصی است که منحصراً برای سازهای زهی مانند پیانو استفاده می‌شود.
- He used the wrest to tune the strings of the piano.
- او از شستی برای کوک کردن سیم‌های پیانو استفاده کرد.
verb - transitive
قدیمی تحریف کردن
- You wrest the law so as to make your enemies appear guilty.
- شما برای گناهکار جلوه دادن دشمنانتان قوانین را تحریف می‌کنید.
- They wrested my words regularly.
- آن‌ها مرتباً حرف‌های مرا تحریف کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wrest

  1. verb To alter the position of by a sharp, forcible twisting or turning movement
    Synonyms: wrench, wring
  2. verb To obtain by coercion or intimidation
    Synonyms: exact, extort, squeeze, wrench, wring, distort, extract, falsify, force, garble, misconstrue, pervert, rend, seize, snatch, shake down, take, usurp, wrestle
  3. verb To give an inaccurate view of by representing falsely or misleadingly
    Synonyms: belie, color, distort, falsify, load, misrepresent, misstate, pervert, twist, warp, wrench

ارجاع به لغت wrest

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wrest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wrest

لغات نزدیک wrest

پیشنهاد بهبود معانی