با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Extract

ɪkˈstrækt ɪkˈstrækt ɪkˈstrækt ɪkˈstrækt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    extracted
  • شکل سوم:

    extracted
  • سوم‌شخص مفرد:

    extracts
  • وجه وصفی حال:

    extracting
  • شکل جمع:

    extracts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb B2
استخراج کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
noun verb - transitive adverb
عصاره گرفتن، بیرون کشیدن، استخراج کردن، اقتباس کردن، شیره، عصاره، زبده، خلاصه
- He extracted two of my teeth.
- او دو تا از دندان‌های مرا کشید.
- to extract a promise from someone
- از کسی قول گرفتن
- I finally extracted the necessary information from her.
- بالأخره اطلاعات لازم را از او بیرون کشیدم.
- All of this mine's gold has been extracted.
- همه‌ی طلای این معدن استخراج شده است.
- The Germans extract several million tons of oil each year.
- آلمان‌ها هر ساله چندین میلیون تن نفت استخراج می‌کنند.
- to extract juice from oranges
- آب پرتقال گرفتن
- It is hard to extract any meaning from his text.
- دریافت مفهوم متن او دشوار است.
- I extracted some of the errors in his book.
- برخی از اشتباهات کتاب او را درآوردم.
- I'll read you a few extracts of his poem.
- چند گزیده از شعر او را برایتان می‌خوانم.
- to extract a root
- جذر گرفتن
- beef extract
- عصاره‌ی گوشت گاو
- vanilla extract
- عصاره‌ی وانیل
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد extract

  1. noun something condensed from whole
    Synonyms: abstract, citation, clipping, concentrate, cutting, decoction, distillate, distillation, elicitation, essence, excerpt, infusion, juice, passage, quotation, selection
    Antonyms: insertion
  2. verb physically remove, draw out
    Synonyms: avulse, bring out, catheterize, cull, derive, distill, eke out, elicit, eradicate, evoke, evulse, exact, express, extirpate, extort, extricate, garner, gather, get, glean, obtain, pick up, pluck, press out, pry, pull, reap, secure, select, separate, siphon, squeeze, take, tear, uproot, weed out, withdraw, wrest, wring, yank
    Antonyms: add, insert, put in
  3. verb select a quotation
    Synonyms: abridge, abstract, bring forth, choose, cite, condense, copy, cull, cut out, deduce, derive, educe, elicit, evolve, excerpt, glean, quote, shorten
    Antonyms: edit in, insert

لغات هم‌خانواده extract

  • noun
    extraction, extract
  • verb - transitive
    extract

ارجاع به لغت extract

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «extract» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/extract

لغات نزدیک extract

پیشنهاد بهبود معانی