فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Infusion

ɪnˈfjuːʒn ɪnˈfjuːʒn

شکل جمع:

infusions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

دم‌کرده، ریزش، ریختن، پاشیدن، القا ، تزریق، الهام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

the infusion of a new spirit among the students

دمیدن روحی تازه در دانشجویان

the infusion of salt water

تزریق (آهسته‌ی) آب‌نمک

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infusion

  1. noun immersion
    Synonyms:
    mixture admixture strain

ارجاع به لغت infusion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infusion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/infusion

لغات نزدیک infusion

پیشنهاد بهبود معانی