با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Reap

riːp riːp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    reaped
  • شکل سوم:

    reaped
  • سوم شخص مفرد:

    reaps
  • وجه وصفی حال:

    reaping

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive adverb C2
    درو کردن، جمع‌آوری کردن، به‌دست آوردن
    • - Farmers were reaping wheat.
    • - کشاورزان گندم درو می‌کردند.
    • - He has reaped all his crops.
    • - همه‌ی محصولات خود را برداشت کرده است.
    • - She invested her money wisely and reaped a great profit.
    • - او پول خود را عاقلانه به کار زد و سود کلانی به دست آورد.
    • - at the end, every person reaps what he cultivates
    • - هرکسی آن درود عاقبت کار که کشت
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد reap

  1. verb collect, harvest
    Synonyms: acquire, bring in, come to have, crop, cull, cut, derive, draw, gain, garner, gather, get, get as a result, glean, ingather, mow, obtain, pick, pick up, pluck, procure, produce, profit, realize, receive, recover, retrieve, secure, strip, take in, win
    Antonyms: plant, sow

ارجاع به لغت reap

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reap» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reap

لغات نزدیک reap

پیشنهاد بهبود معانی