Garner

ˈɡɑːrnər ˈɡɑːnə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    garnered
  • شکل سوم:

    garnered
  • سوم‌شخص مفرد:

    garners
  • وجه وصفی حال:

    garnering
  • شکل جمع:

    garners
ذخیره در لغات برگزیده

معنی

noun verb - transitive
انبار غله، انبار، انبار کردن، انباشتن، درویدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد garner

  1. verb collect, accumulate
    Synonyms:
    gather save store accumulate assemble hoard reserve deposit harvest glean amass pick up lay up put by stockpile treasure cumulate roll up hive lay in stow away reap cull extract
    Antonyms:
    separate divide spread disperse dissipate

ارجاع به لغت garner

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «garner» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/garner

لغات نزدیک garner

پیشنهاد بهبود معانی