Hive

haɪv haɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    hives

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
کندو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- There are thousands of bees in each hive.
- هر کندو دارای هزاران زنبور است.
- The beekeeper carefully inspected each hive to ensure the health and productivity of the bees.
- زنبوردار برای اطمینان از سلامت و بهره‌وری زنبورها، هر کندو را به‌دقت بررسی کرد.
noun countable
دسته‌ی زنبور (در کندو)
- Spraying killed the whole hive.
- سم‌پاشی دسته‌ی زنبورها را کشت.
- The beekeeper wore protective clothing to prevent any stings while tending to the hive.
- زنبوردار هنگام رسیدگی کردن به دسته‌های زنبور برای جلوگیری از هرگونه نیش لباس محافظ به تن می‌کرد.
noun
هیاهوگاه، لانه‌ی زنبور، جای شلوغ و پرسروصدا، جای پرجنب‌وجوش
- His little office is a hive of activity.
- دفتر کار کوچک او هیاهوگاه است.
- The school cafeteria was a hive of activity during lunchtime.
- کافه‌تریای مدرسه در زمان ناهار لانه‌ی زنبور بود.
verb - intransitive
وارد کندو شدن (زنبور)
- The swarm hived quickly.
- دسته‌ی زنبور به سرعت وارد کندو شد.
- The beekeeper watched as the bees hived.
- زنبوردار دید که زنبورها وارد کندو شدند.
verb - intransitive
در هم لولیدن، تنگ هم زندگی کردن
- the multitudes that hive in city apartments
- انبوه مردمی که در آپارتمان‌های شهری درهم می‌لولند
verb - transitive
جمع کردن، اندوختن، انباشتن، ذخیره کردن
- He hived away the extra dollars.
- او دلارهای اضافی را اندوخت.
- Each year the colony hives more than 200 pounds of honey.
- هر سال این دسته‌ی زنبور بیش از 200 پوند عسل انباشته می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hive

  1. noun apiary
    Synonyms: swarm, colony, beehive

Phrasal verbs

  • hive off

    از گروه جدا کردن یا شدن، جدا کردن و بردن

ارجاع به لغت hive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hive

لغات نزدیک hive

پیشنهاد بهبود معانی