گذشتهی ساده:
harvestedشکل سوم:
harvestedسومشخص مفرد:
harvestsوجه وصفی حال:
harvestingشکل جمع:
harvestsفصل برداشت، فصل دِرو، هنگام دِرو، هنگام برداشت
Farmers happily celebrated the harvest.
کشاورزان با خوشحالی فصل برداشت را جشن گرفتند.
During the harvest, families come together to help gather the crops.
در فصل دِرو، خانوادهها دور هم جمع میشوند تا محصولات را جمعآوری کنند.
دِرو، برداشت محصول، (میوه) چیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The quality of the harvest depends on the weather conditions.
کیفیت دِرو به شرایط آبوهوایی بستگی دارد.
Farmers are busy preparing for the autumn harvest.
کشاورزان مشغول آمادهسازی برای برداشت پاییزی هستند.
محصول، خرمن، حاصل، برداشت
She stored the harvest in a cool, dry place.
او خرمن را در مکانی خنک و خشک ذخیره کرد.
The harvest this year was exceptionally bountiful.
محصول امسال بهطرز فوقالعادهای فراوان بود.
برداشت کردن، درو کردن، جمع کردن، (میوه) چیدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
They will harvest the wheat before the rain comes.
قبلاز بارش باران، آنها گندم را درو خواهند کرد.
After a long season, the crops are ready to harvest.
پساز فصلی طولانی، محصولات آمادهی برداشت هستند.
(مادهای سودمند) برداشت کردن، استخراج کردن، بهرهبرداری کردن، جمعآوری کردن، برداشتن، به دست آوردن
They harvest essential oils from herbs.
آنها روغنهای ضروری را از گیاهان برداشت میکنند.
We can harvest energy from solar panels.
ما میتوانیم انرژی را از پنلهای خورشیدی بهرهبرداری کنیم.
پزشکی (سلولها یا دیگر قسمتهای بدن) برداشت کردن، استخراج کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
The clinic specializes in harvesting healthy tissues for research.
این کلینیک در برداشت بافتهای سالم برای تحقیقات تخصص دارد.
The doctors will harvest stem cells from the patient's bone marrow.
پزشکان سلولهای بنیادی را از مغز استخوان بیمار استخراج خواهند کرد.
(اطلاعات) (بهویژه بهصورت خودکار) استخراج کردن، برداشت کردن، جمعآوری کردن
The software can harvest data from various online sources.
این نرمافزار میتواند دادهها را از منابع آنلاین مختلف جمعآوری کند.
The AI can harvest patterns from vast amounts of unstructured data.
هوش مصنوعی میتواند الگوها را از مقادیر زیادی از دادههای غیرساختاری جمعآوری کند.
بهرهبرداری کردن، کسب مزیت کردن، استفاده کردن، بهره بردن، سود بردن، نفع بردن
She worked hard to harvest the benefits of her education.
او بهسختی کار کرد تا از مزایای تحصیلاتش بهرهبرداری کند.
They aim to harvest the potential of new technologies in their business.
آنها هدف دارند تا از پتانسیل فناوریهای جدید در کسبوکار خود استفاده کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «harvest» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/harvest