آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Plow

    plaʊ plaʊ

    گذشته‌ی ساده:

    plowed

    شکل سوم:

    plowed

    سوم‌شخص مفرد:

    plows

    وجه وصفی حال:

    plowing

    شکل جمع:

    plows

    توضیحات:

    حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی plough است.

    معنی plow | جمله با plow

    noun countable

    خیش، گاوآهن، شخم

    The truck plowed through people.

    کامیون مردم را درو کرد.

    The city was plowed under.

    شهر با خاک یکسان شد.

    verb - transitive

    شخم کردن، شخم زدن، شیار کردن، خیش زدن، خیش کشیدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    She ran across the plow.

    او در راستای زمین شخم زده دوید.

    to plow a field

    کشتزاری را شخم زدن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    My car left the road and plowed through a snow bank.

    ماشینم از جاده خارج شد و شخم‌‌وار وارد توده‌ای از برف شد.

    verb - transitive

    برف روفتن

    They plowed the snow off roads.

    آن‌ها برف جاده‌ها را پاک کردند.

    verb - transitive

    (معمولا با: into) واردکردن (پول) برای سرمایه‌گذاری،به کار گرفتن (پول) برای سرمایه‌، سرمایه گذاری کردن، خرج کردن

    She plowed all her savings into the stock market.

    او همه‌ی اندوخته‌های خود را در بورس سهام به کار انداخت.

    verb - intransitive

    با سختی جلو رفتن

    She kept plowing ahead in spite of the difficulties.

    باوجود مشکلات به‌سختی به راه خود ادامه داد.

    I plowed my way through thick weeds.

    با زحمت از میان انبوه علف‌ها رد شدم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Oil tankers plowed across the ocean.

    کشتی‌های نفتکش با تلاش اقیانوس را طی کردند.

    verb - intransitive

    (با دستگاه) برف‌روبی کردن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد plow

    1. verb dig up ground for cultivation
      Synonyms:
      till cultivate farm turn break harvest rake break ground trench furrow harrow turn over push ridge reap shove list bulldoze smash rush
      Antonyms:
      fill

    Phrasal verbs

    plow back

    سود کاری را به همان کار زدن، سود مرکب کردن

    plow into something

    محکم خوردن به چیزی، سخت تصادف کردن

    plow under

    ناپدید ساختن، به خاک سپردن

    plow up

    1- (کاملاً) شخم زدن 2- (با خیش) کندن یا در آوردن

    Collocations

    under the plow

    (انگلیس) زمین زیر کشت (در مقابل زمین چرا: pasture)

    Idioms

    plow a lonely furrow

    بی یاور کار کردن، تنها زحمت کشیدن

    سوال‌های رایج plow

    گذشته‌ی ساده plow چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده plow در زبان انگلیسی plowed است.

    شکل سوم plow چی میشه؟

    شکل سوم plow در زبان انگلیسی plowed است.

    شکل جمع plow چی میشه؟

    شکل جمع plow در زبان انگلیسی plows است.

    وجه وصفی حال plow چی میشه؟

    وجه وصفی حال plow در زبان انگلیسی plowing است.

    سوم‌شخص مفرد plow چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد plow در زبان انگلیسی plows است.

    ارجاع به لغت plow

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «plow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/plow

    لغات نزدیک plow

    • - ploughshare
    • - plover
    • - plow
    • - plow a lonely furrow
    • - plow back
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.