با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Plow

plaʊ plaʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    plowed
  • شکل سوم:

    plowed
  • سوم‌شخص مفرد:

    plows
  • وجه وصفی حال:

    plowing
  • شکل جمع:

    plows

توضیحات

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی plough است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
خیش، گاوآهن، شخم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The truck plowed through people.
- کامیون مردم را درو کرد.
- The city was plowed under.
- شهر با خاک یکسان شد.
verb - transitive
شخم کردن، شخم زدن، شیار کردن، خیش زدن، خیش کشیدن
- She ran across the plow.
- او در راستای زمین شخم زده دوید.
- to plow a field
- کشتزاری را شخم زدن
- My car left the road and plowed through a snow bank.
- ماشینم از جاده خارج شد و شخم‌‌وار وارد توده‌ای از برف شد.
verb - transitive
برف روفتن
- They plowed the snow off roads.
- آن‌ها برف جاده‌ها را پاک کردند.
verb - transitive
(معمولا با: into) واردکردن (پول) برای سرمایه‌گذاری،به کار گرفتن (پول) برای سرمایه‌، سرمایه گذاری کردن، خرج کردن
- She plowed all her savings into the stock market.
- او همه‌ی اندوخته‌های خود را در بورس سهام به کار انداخت.
verb - intransitive
با سختی جلو رفتن
- She kept plowing ahead in spite of the difficulties.
- باوجود مشکلات به‌سختی به راه خود ادامه داد.
- I plowed my way through thick weeds.
- با زحمت از میان انبوه علف‌ها رد شدم.
- Oil tankers plowed across the ocean.
- کشتی‌های نفتکش با تلاش اقیانوس را طی کردند.
verb - intransitive
(با دستگاه) برف‌روبی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد plow

  1. verb dig up ground for cultivation
    Synonyms: break, break ground, bulldoze, cultivate, farm, furrow, harrow, harvest, list, push, rake, reap, ridge, rush, shove, smash, till, trench, turn, turn over
    Antonyms: fill

Phrasal verbs

  • plow back

    سود کاری را به همان کار زدن، سود مرکب کردن

  • plow into something

    محکم خوردن به چیزی، سخت تصادف کردن

  • plow under

    ناپدید ساختن، به خاک سپردن

  • plow up

    1- (کاملاً) شخم زدن 2- (با خیش) کندن یا در آوردن

Collocations

  • under the plow

    (انگلیس) زمین زیر کشت (در مقابل زمین چرا: pasture)

Idioms

ارجاع به لغت plow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/plow

لغات نزدیک plow

پیشنهاد بهبود معانی