گذشتهی ساده:
plowedشکل سوم:
plowedسومشخص مفرد:
plowsوجه وصفی حال:
plowingشکل جمع:
plowsحالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی plough است.
خیش، گاوآهن، شخم
The truck plowed through people.
کامیون مردم را درو کرد.
The city was plowed under.
شهر با خاک یکسان شد.
شخم کردن، شخم زدن، شیار کردن، خیش زدن، خیش کشیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She ran across the plow.
او در راستای زمین شخم زده دوید.
to plow a field
کشتزاری را شخم زدن
My car left the road and plowed through a snow bank.
ماشینم از جاده خارج شد و شخموار وارد تودهای از برف شد.
برف روفتن
They plowed the snow off roads.
آنها برف جادهها را پاک کردند.
(معمولا با: into) واردکردن (پول) برای سرمایهگذاری،به کار گرفتن (پول) برای سرمایه، سرمایه گذاری کردن، خرج کردن
She plowed all her savings into the stock market.
او همهی اندوختههای خود را در بورس سهام به کار انداخت.
با سختی جلو رفتن
She kept plowing ahead in spite of the difficulties.
باوجود مشکلات بهسختی به راه خود ادامه داد.
I plowed my way through thick weeds.
با زحمت از میان انبوه علفها رد شدم.
Oil tankers plowed across the ocean.
کشتیهای نفتکش با تلاش اقیانوس را طی کردند.
(با دستگاه) برفروبی کردن
سود کاری را به همان کار زدن، سود مرکب کردن
محکم خوردن به چیزی، سخت تصادف کردن
ناپدید ساختن، به خاک سپردن
1- (کاملاً) شخم زدن 2- (با خیش) کندن یا در آوردن
(انگلیس) زمین زیر کشت (در مقابل زمین چرا: pasture)
بی یاور کار کردن، تنها زحمت کشیدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «plow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/plow