آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Trench

trentʃ trentʃ

معنی trench | جمله با trench

noun verb - transitive verb - intransitive adverb countable

چال، جان پناه، خندق، گودال، سنگر، استحکامات خندقی، شیار طولانی، کندن، خندق زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Afrasiab's dagger trenched Rustam's shoulder.

دشنه‌ی افراسیاب بر شانه‌ی رستم شکافی ایجاد کرد.

The land is trenched for irrigation.

زمین را برای آبیاری زه‌کشی کرده‌اند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

They trenched the town.

دور شهر سنگر کندند.

powerful armies trenching at a town

قشون‌های نیرومندی که به شهر نزدیک می‌شدند

In order to lay the gas pipe , they had to dig a trench ten miles long.

برای کشیدن لوله‌ی گاز لازم بود که چاله‌ای به طول ده مایل حفر کنند.

trench warfare

جنگ خندق

The trenches were full of the dead and wounded.

سنگرها پر از مرده و زخمی بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد trench

ارجاع به لغت trench

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trench» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trench

لغات نزدیک trench

پیشنهاد بهبود معانی