چال، جان پناه، خندق، گودال، سنگر، استحکامات خندقی، شیار طولانی، کندن، خندق زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Afrasiab's dagger trenched Rustam's shoulder.
دشنهی افراسیاب بر شانهی رستم شکافی ایجاد کرد.
The land is trenched for irrigation.
زمین را برای آبیاری زهکشی کردهاند.
They trenched the town.
دور شهر سنگر کندند.
powerful armies trenching at a town
قشونهای نیرومندی که به شهر نزدیک میشدند
In order to lay the gas pipe , they had to dig a trench ten miles long.
برای کشیدن لولهی گاز لازم بود که چالهای به طول ده مایل حفر کنند.
trench warfare
جنگ خندق
The trenches were full of the dead and wounded.
سنگرها پر از مرده و زخمی بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «trench» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trench