فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Trench

trentʃ trentʃ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb countable

چال، جان پناه، خندق، گودال، سنگر، استحکامات خندقی، شیار طولانی، کندن، خندق زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Afrasiab's dagger trenched Rustam's shoulder.

دشنه‌ی افراسیاب بر شانه‌ی رستم شکافی ایجاد کرد.

The land is trenched for irrigation.

زمین را برای آبیاری زه‌کشی کرده‌اند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

They trenched the town.

دور شهر سنگر کندند.

powerful armies trenching at a town

قشون‌های نیرومندی که به شهر نزدیک می‌شدند

In order to lay the gas pipe , they had to dig a trench ten miles long.

برای کشیدن لوله‌ی گاز لازم بود که چاله‌ای به طول ده مایل حفر کنند.

trench warfare

جنگ خندق

The trenches were full of the dead and wounded.

سنگرها پر از مرده و زخمی بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد trench

  1. noun ditch, channel dug in earth
    Synonyms:
    canal drain channel gutter trough furrow cut dike pit hollow depression excavation waterway tube main sink rut earthwork dugout drill gully gulch gorge arroyo fosse moat entrenchment foxhole

ارجاع به لغت trench

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trench» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trench

لغات نزدیک trench

پیشنهاد بهبود معانی