قایقی که با گود کردن تنه ی درخت ساخته شود، کنده ناو
پناهگاه نظامی که پای تپه و غیره می کنند و روی آن را طاق می زنند و استتار می کنند، جان پناه، سنگر، کاویدگاه، حفر شده، کنده شده، پناهگاه موقتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Ali sat in the dugout.
علی در پناهگاه نشست.
نیمکت ذخیره
They gave him a standing ovation from the dugout.
آنها او را از نیمکت ذخیره تشویق کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dugout» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dugout