فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Burrow

ˈbɜːroʊ ˈbʌrəʊ

گذشته‌ی ساده:

burrowed

شکل سوم:

burrowed

سوم‌شخص مفرد:

burrows

وجه وصفی حال:

burrowing

شکل جمع:

burrows

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb

سوراخ زیرزمینی، نقب، پناهگاه، زیرزمین لانه کردن، (مجازاً) پنهان شدن، نقب زدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The rabbit hid in its burrow.

خرگوش در سوراخ خود پنهان شد.

Some fish burrow into the mud at the bottom of the lake and lay eggs there.

برخی ماهیان، گل ته دریاچه را سوراخ می‌کنند و در آن تخم می‌گذارند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Mice burrow underground.

موش نقب می‌زند.

To find the ring, she began burrowing under the books.

برای پیدا‌کردن انگشتر شروع به گشتن زیر کتاب‌ها کرد.

As I was cold, I burrowed deeper under the blanket.

چون سردم بود بیشتر زیر پتو خزیدم.

burrower

کاوگر، نقب‌زن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد burrow

  1. noun hole dug by animal
    Synonyms:
    shelter retreat den lair tunnel hovel couch
  1. verb dig a hole
    Synonyms:
    dig excavate hollow out scoop out delve tunnel undermine
    Antonyms:
    fill cover

ارجاع به لغت burrow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «burrow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/burrow

لغات نزدیک burrow

پیشنهاد بهبود معانی