گذشتهی ساده:
burrowedشکل سوم:
burrowedسومشخص مفرد:
burrowsوجه وصفی حال:
burrowingشکل جمع:
burrowsسوراخ زیرزمینی، نقب، پناهگاه، زیرزمین لانه کردن، (مجازاً) پنهان شدن، نقب زدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The rabbit hid in its burrow.
خرگوش در سوراخ خود پنهان شد.
Some fish burrow into the mud at the bottom of the lake and lay eggs there.
برخی ماهیان، گل ته دریاچه را سوراخ میکنند و در آن تخم میگذارند.
Mice burrow underground.
موش نقب میزند.
To find the ring, she began burrowing under the books.
برای پیداکردن انگشتر شروع به گشتن زیر کتابها کرد.
As I was cold, I burrowed deeper under the blanket.
چون سردم بود بیشتر زیر پتو خزیدم.
burrower
کاوگر، نقبزن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «burrow» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/burrow