گذشتهی ساده:
underminedشکل سوم:
underminedسومشخص مفرد:
underminesوجه وصفی حال:
underminingتحلیل بردن، از زیر خراب کردن، نقب زدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The recent flood has undermined the wall.
سیل اخیر پایهی دیوار را سست کرده است.
These activities undermine the minister's authority.
این فعالیتها قدرت وزیر را تضعیف میکند.
Debauchery undermined his health.
عشرتطلبی به سلامتی او صدمه زد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «undermine» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/undermine