امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Blunt

blʌnt blʌnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    blunts
  • صفت تفضیلی:

    blunter
  • صفت عالی:

    bluntest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adjective C2
کند، بی‌نوک، دارای لبه ضخیم، رک، بی‌پرده، کند کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- a blunt razor blade
- تیغ ریش‌تراش کند
- Cutting cardboard will blunt the edge of this knife.
- بریدن مقوا لبه‌ی این چاقو را کند می‌کند.
- The wound had been inflicted with a blunt object.
- زخم با ابزار سرپهنی وارد آورده شده بود.
- He told them bluntly that they are not welcome.
- رک به آن‌ها گفت که مقدمشان خوشایند نیست.
- Let me ask you bluntly.
- بگذارید بی‌رودربایستی از شما بپرسم.
- Alcohol blunts pain and thought.
- الکل درد ( را کاهش) و اندیشه را کند می‌کند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blunt

  1. adjective not sharp
    Synonyms:
    dull dulled edgeless insensitive obtuse pointless round rounded unsharpened
    Antonyms:
    needled pointed sharp
  1. adjective straightforward
    Synonyms:
    abrupt bluff brief brusque candid crusty curt discourteous explicit forthright frank gruff impolite matter-of-fact outspoken plain-spoken rude short snappy snippy tactless trenchant unceremonious uncivil unpolished
    Antonyms:
    polite subtle tactful
  1. verb make dull
    Synonyms:
    attenuate benumb cripple dampen deaden debilitate desensitize disable enfeeble numb obtund sap soften take the edge off undermine water down weaken
    Antonyms:
    needle point sharpen

ارجاع به لغت blunt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blunt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blunt

لغات نزدیک blunt

پیشنهاد بهبود معانی