گذشتهی ساده:
sharpenedشکل سوم:
sharpenedسومشخص مفرد:
sharpensوجه وصفی حال:
sharpeningتیز کردن، تیز شدن، نوکتیز کردن، تند کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
to sharpen a knife
چاقو تیز کردن
Please sharpen the pencil before you start writing.
لطفاً قبل از شروع نوشتن مداد را تیز کنید.
شدید کردن، تشدید کردن، تقویت کردن، تحریک کردن، بهبود بخشیدن، بهتر کردن، افزایش دادن، واضح کردن، شفاف کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to sharpen a pain
درد را شدید کردن
to sharpen one's appetite
(مجازی) اشتهای کسی را تحریک کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sharpen» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sharpen