آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۶ فروردین ۱۴۰۴

    Stroke

    stroʊk strəʊk

    گذشته‌ی ساده:

    stroked

    شکل سوم:

    stroked

    سوم‌شخص مفرد:

    strokes

    وجه وصفی حال:

    stroking

    شکل جمع:

    strokes

    معنی stroke | جمله با stroke

    noun countable B2

    سکته

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    He had a stroke and died.

    سکته کرد و مرد.

    High blood pressure is one of the main causes of stroke.

    فشارخون بالا یکی از دلایل اصلی سکته‌ است.

    noun countable C2

    حرکت قلم، ضربه‌ی قلم، اثر قلم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    His handwriting is beautiful because every stroke is carefully formed.

    دست‌نوشته‌ی او زیبا است زیرا هر ضربه‌ی قلم با دقت شکل می‌گیرد.

    The artist's brush strokes were delicate and precise.

    حرکات برس هنرمند بسیار ظریف و دقیق بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    with one stroke of the pen

    با یک حرکت قلم

    a slow stroke

    حرکت آهسته

    noun uncountable

    انگلیسی بریتانیایی نماد / (به‌معنی یا)

    He works as a teacher/counselor at the school.

    او به عنوان معلم/مشاور در مدرسه کار می‌کند.

    You can visit the museum stroke gallery for free on Sundays.

    شما می‌توانید روزهای یکشنبه به‌صورت رایگان از موزه یا گالری دیدن کنید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a diagonal stroke separates 3 from 5 (thus: 3/5)

    خط تیره‌ی موربی 3 را از 5 جدا می‌کند (این‌طور: 3/5)

    noun countable

    ورزش ضربه (به توپ)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    With a single stroke, she secured her victory.

    او با یک ضربه، پیروزی خود را قطعی کرد.

    The golfer's stroke sent the ball soaring through the air.

    ضربه‌ی گلف‌باز، توپ را به هوا فرستاد.

    noun countable

    قدیمی ضربه، ضربت (با اسلحه)

    The thief was sentenced to five strokes of the cane.

    دزد به پنج ضربه‌ی شلاق محکوم شد.

    The victim suffered a fatal stroke to the head.

    قربانی بر اثر ضربه‌ی مرگبار به سر، جان باخت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    No man could withstand his sword stroke.

    هیچ‌کس یارای تحمل ضربت شمشیر او را نداشت.

    two strokes with the whip

    دو ضربه شلاق

    ringing strokes of the ax

    ضربات پرطنین تبر

    noun countable C1

    سبک شنا (حرکات تکرارشونده هنگام شنا)

    The butterfly is the most difficult stroke to master.

    شنای پروانه سخت‌ترین سبک برای تسلط یافتن است.

    Different strokes use different muscle groups.

    سبک‌های مختلف شنا از گروه‌های عضلانی متفاوتی استفاده می‌کنند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the stroke of a swimmer

    حرکت دست و پای شناگر

    noun singular informal

    انگلیسی بریتانیایی ذره‌ای کار، کار کم، کار مختصر، کار اندک

    He never does a stroke around the house.

    هیچ‌وقت توی خونه حتی یه ذره کار هم انجام نمی‌ده.

    The whole team was busy, but John didn't do a stroke.

    تمام اعضای تیم مشغول بودند، اما جان کوچک‌ترین کاری نکرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He sat there without doing a stroke of work.

    بدون آنکه اصلاً کاری را انجام بدهد، آنجا نشست.

    noun countable

    اقدام قاطع، حرکت جسورانه، عمل قاطع، اقدام سریع

    The company's takeover of its main competitor was a surprising stroke.

    تصاحب رقیب اصلی توسط شرکت، اقدامی غافلگیرکننده بود.

    His resignation was a bold stroke that surprised everyone.

    استعفای او، حرکت جسورانه‌ای بود که همه را شگفت‌زده کرد.

    noun countable

    زنگ (صدایی که ساعت‌ها در هر ساعت تولید می‌کنند)

    We heard the stroke of midnight from the church tower.

    ما صدای زنگ نیمه‌شب را از برج کلیسا شنیدیم.

    The number of strokes indicates the hour.

    تعداد زنگ‌ها نشان‌دهنده‌ی ساعت است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    at the stroke of midnight

    وقتی که ساعت نیمه‌شب را اعلام می‌کرد

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی نوازش، دست کشیدن

    She gave the cat a gentle stroke.

    او گربه را به‌آرامی نوازش کرد.

    Mohsen ran a gentle stroke down her arm.

    محسن به‌آرامی روی بازوی او دست کشید.

    noun countable

    حرکت (به‌صورت یکنواخت و رفت‌وبرگشتی)

    With each stroke of the saw, he cut deeper into the wood.

    با هر حرکت اره، چوب را عمیق‌تر برید.

    The windshield wipers moved in steady strokes.

    برف‌پاک‌کن‌های شیشه‌ی جلو با حرکات منظم کار می‌کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the stroke of a rower

    حرکت پارو توسط پاروزن

    the wing stroke of a bird

    حرکت بال پرنده

    noun countable

    ضربان، تپش (قلب)

    The monitor displayed the steady strokes of the patient's heart.

    نمایشگر ضربان‌های منظم قلب بیمار را نشان می‌داد.

    Exercise increases the number of strokes per minute.

    ورزش تعداد ضربان قلب در دقیقه را افزایش می‌دهد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I could feel the rapid strokes of my heart.

    می‌توانستم تپش سریع قلبم را حس کنم.

    verb - transitive B2

    نوازش کردن، لمس کردن، دست کشیدن

    He stroked his beard thoughtfully.

    او متفکرانه روی ریش خود دست کشید.

    Hasan gently stroked her hair.

    حسن به‌آرامی موهای او را نوازش کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    stroke the paint on the background

    رنگ را با نرمی روی بوم بمال

    verb - transitive

    انگلیسی بریتانیایی ورزش ضربه زدن، زدن (به توپ)

    The experienced player stroked the ball into an open space on the field.

    بازیکن باتجربه توپ را به فضای باز زمین زد.

    The golfer stroked the ball towards the hole.

    گلف‌باز توپ را به سمت سوراخ زد.

    verb - transitive

    خط کشیدن

    He quickly stroked a line under the important dates.

    او به‌سرعت زیر تاریخ‌های مهم خط کشید.

    The teacher told the students to stroke through any misspelled words.

    معلم به دانش‌آموزان گفت که هر کلمه‌ با اشتباه املایی را خط بکشند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد stroke

    1. noun (sports) the act of swinging or striking at a ball with a club or racket or bat or cue or hand
      Synonyms:
      box brainstorm cuff coup shot solidus fit slash rap ictus virgule tour de force diagonal separatrix
    1. noun the maximum movement available to a pivoted or reciprocating piece by a cam
      Synonyms:
      throw cam stroke
    1. noun a light touch with the hands
      Synonyms:
      stroking
    1. noun accomplishment
      Synonyms:
      achievement feat hit move movement flourish blow
      Antonyms:
      failure loss
    1. noun seizure
      Synonyms:
      attack fit convulsion collapse shock apoplexy
    1. verb pat lengthwise
      Synonyms:
      rub pet smooth brush soothe comfort pat caress fondle chuck tickle

    Collocations

    at one stroke

    با یک ضربه، یکباره، یکجا

    keep stroke

    ضربات را موزون کردن، به‌طور هماهنگ عمل کردن

    stroke of genius

    حرکتی نابغه آسا، نبوغ آنی

    stroke of luck

    خوش شانسی، اقبال بلند

    stroke of work

    ذره ای کار/کوچکترین کاری

    Idioms

    put somebody off his stroke

    کسی را مردد کردن، آهنگ کسی را مختل کردن، روال کار کسی را بهم زدن

    سوال‌های رایج stroke

    گذشته‌ی ساده stroke چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده stroke در زبان انگلیسی stroked است.

    شکل سوم stroke چی میشه؟

    شکل سوم stroke در زبان انگلیسی stroked است.

    شکل جمع stroke چی میشه؟

    شکل جمع stroke در زبان انگلیسی strokes است.

    وجه وصفی حال stroke چی میشه؟

    وجه وصفی حال stroke در زبان انگلیسی stroking است.

    سوم‌شخص مفرد stroke چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد stroke در زبان انگلیسی strokes است.

    ارجاع به لغت stroke

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «stroke» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stroke

    لغات نزدیک stroke

    • - strode
    • - stroganoff
    • - stroke
    • - stroke oar
    • - stroke of genius
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.