آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Diagonal

daɪˈæɡənl daɪˈæɡənl

شکل جمع:

diagonals

معنی diagonal | جمله با diagonal

adjective

مورب، قطری، اریب

The building’s windows have diagonal bars for security.

پنجره‌های ساختمان، میله‌های موربی برای امنیت دارند.

He threw a diagonal pass to his teammate who was waiting near the goal.

او پاس موربی به هم‌تیمی‌اش که نزدیک دروازه ایستاده بود، داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The picture frame was decorated with diagonal carvings.

قاب عکس با حکاکی‌های اریب تزئین شده بود.

A diagonal line which connected one corner of the room with the other

خط اریبی که گوشه‌ی اتاق را به گوشه‌ی دیگر وصل می‌کرد

diagonal element

عنصر تراگوشی

to diagonalize

قطری کردن، تراگوش کردن، به صورت قطری درآوردن

noun countable

ریاضی قطر، خط مورب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The table has a diagonal measuring one meter.

قطر میز، یک متر طول دارد.

She connected the opposite corners of the rectangle with a diagonal line.

او گوشه‌های مقابل مستطیل را با خط مورب به هم وصل کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a necktie with colorful diagonals

کرواتی با خط‌های اریب و رنگی

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد diagonal

  1. adjective angled
    Synonyms:
    slanted slanting oblique biased inclining askew cross transverse transversal skewing crosswise crossways cornerways angled bevel beveled bias cater-cornered catty-cornered kitty-cornered

سوال‌های رایج diagonal

شکل جمع diagonal چی میشه؟

شکل جمع diagonal در زبان انگلیسی diagonals است.

ارجاع به لغت diagonal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «diagonal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/diagonal

لغات نزدیک diagonal

پیشنهاد بهبود معانی