مورب، اریب، دوگوشه، قاطع دو زاویه، قطر
قطری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A diagonal line which connected one corner of the room with the other.
خط اریبی که گوشهی اتاق را به گوشهی دیگر وصل میکرد.
a necktie with colorful diagonals
کرواتی با خطهای اریب و رنگی
to diagonalize
قطری کردن، تراگوش کردن، به صورت قطری درآوردن
diagonal element
عنصر تراگوشی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «diagonal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/diagonal