امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inclining

American: ɪnˈklaɪnɪŋ British: ɪnˈklaɪnɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    inclined
  • شکل سوم:

    inclined
  • سوم‌شخص مفرد:

    inclines

معنی

noun
خمیدگی به‌ جلو و پایین، تعظیم، تمایل، میل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inclining

  1. verb To tend toward
    Synonyms:
    preferring
  1. verb To have an impact on in a certain way
    Synonyms:
    swaying influencing disposing
  1. verb Have a tendency or disposition to do or be something; be inclined
    Synonyms:
    tending running bending trending leaning squinting slanting
    Antonyms:
    indisposing
  1. verb Be at an angle
    Synonyms:
    sloping tilting slanting pitching tipping disposing upgrading leaning tending raking hilling bending canting grading listing twisting dipping bowing heeling biassing
  1. verb To cause to lean, slant, or slope:
    Synonyms:
    slanting
  1. noun The act of inclining; bending forward
    Synonyms:
    inclination tendent

ارجاع به لغت inclining

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inclining» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inclining

لغات نزدیک inclining

پیشنهاد بهبود معانی