فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Grading

ˈɡreɪdɪŋ ˈɡreɪdɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    gradings

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
سطح‌بندی، درجه‌بندی، امتیازدهی، نمره‌دهی، رتبه‌بندی (فرایند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The company implemented a new system of grading for employee performance.
- شرکت سیستم جدید رتبه‌بندی را برای عملکرد کارکنان اجرا کرد.
- The grading of the coffee beans affects their market value.
- درجه‌بندی دانه‌های قهوه بر ارزش بازار آن‌ها تأثیر می‌گذارد.
noun countable
درجه، رتبه، سطح، امتیاز
- The grading of the new smartphone model was higher than its predecessor.
- سطح مدل جدید گوشی هوشمند بالاتر از مدل قبلی بود.
- Her grading on the project reflected her hard work and dedication.
- رتبه‌‌ی او در پروژه بازتاب‌دهنده‌ی تلاش و پشتکار او بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grading

  1. noun the act of arranging in a graduated series
    Synonyms:
    scaling
  1. noun evaluation of performance by assigning a grade or score
    Synonyms:
    marking scoring

ارجاع به لغت grading

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grading» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grading

لغات نزدیک grading

پیشنهاد بهبود معانی