فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Grading

ˈɡreɪdɪŋ ˈɡreɪdɪŋ

شکل جمع:

gradings

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

سطح‌بندی، درجه‌بندی، امتیازدهی، نمره‌دهی، رتبه‌بندی (فرایند)

The company implemented a new system of grading for employee performance.

شرکت سیستم جدید رتبه‌بندی را برای عملکرد کارکنان اجرا کرد.

The grading of the coffee beans affects their market value.

درجه‌بندی دانه‌های قهوه بر ارزش بازار آن‌ها تأثیر می‌گذارد.

noun countable

درجه، رتبه، سطح، امتیاز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The grading of the new smartphone model was higher than its predecessor.

سطح مدل جدید گوشی هوشمند بالاتر از مدل قبلی بود.

Her grading on the project reflected her hard work and dedication.

رتبه‌‌ی او در پروژه بازتاب‌دهنده‌ی تلاش و پشتکار او بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grading

  1. noun the act of arranging in a graduated series
    Synonyms:
    scaling
  1. noun evaluation of performance by assigning a grade or score
    Synonyms:
    marking scoring

ارجاع به لغت grading

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grading» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grading

لغات نزدیک grading

پیشنهاد بهبود معانی