شکل جمع:
gradingsسطحبندی، درجهبندی، امتیازدهی، نمرهدهی، رتبهبندی (فرایند)
The company implemented a new system of grading for employee performance.
شرکت سیستم جدید رتبهبندی را برای عملکرد کارکنان اجرا کرد.
The grading of the coffee beans affects their market value.
درجهبندی دانههای قهوه بر ارزش بازار آنها تأثیر میگذارد.
درجه، رتبه، سطح، امتیاز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The grading of the new smartphone model was higher than its predecessor.
سطح مدل جدید گوشی هوشمند بالاتر از مدل قبلی بود.
Her grading on the project reflected her hard work and dedication.
رتبهی او در پروژه بازتابدهندهی تلاش و پشتکار او بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grading» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grading