شکل جمع:
obliquesمایل، مورب، کج، اریب (خط و غیره)
The oblique roof of the building allowed rainwater to easily drain off.
سقف مایل ساختمان باعث میشد آب باران بهراحتی خارج شود.
The oblique design of the bridge gave it a modern and unique appearance.
طراحی مورب این پل ظاهری مدرن و منحصربهفرد به آن بخشیده است.
an oblique line
خط اریب
هندسه غیرقائمه (زاویه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The oblique angles in the triangle were difficult to measure accurately.
اندازهگیری دقیق زوایای غیرقائمه در مثلث دشوار بود.
The oblique angle in the triangle measured 60 degrees.
زاویهی غیرقائمه در مثلث ۶۰ درجه اندازهگیری شد.
غیرمستقیم، ضمنی، غیرصریح، مبهم (اشاره و نتیجه و غیره)
oblique results
نتایج غیرمستقیم
his oblique response to the question
پاسخ ضمنی او به این پرسش
oblique accusations
اتهامات مبهم
انگلیسی بریتانیایی خط مورب
Please use an oblique to separate the two parts of the date
لطفاً از خط مورب برای جدا کردن دو قسمت تاریخ استفاده کنید.
The oblique on the keyboard is located next to the question mark.
خط مورب در صفحهکلید در کنار علامت سؤال قرار دارد.
کالبدشناسی مایل (ماهیچه)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالبدشناسی
The oblique muscles are located on the sides of the abdomen.
ماهیچههای مایل در کنارههای شکم قرار دارند.
The oblique is an important muscle.
ماهیچهی مایل ماهیچهی مهمی است.
دستور زبان ناشناسا، غیرصریح (حالت اسم)
آموزش دستور زبان انگلیسی از مبتدی تا پیشرفته
She used the oblique form of the noun in her sentence.
او از شکل ناشناسای اسم در جملهاش استفاده کرد.
Adjectives do not change form in the oblique case.
صفتها در حالت غیرصریح تغییر شکل نمیدهند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «oblique» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/oblique