آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

    Oblique

    əˈbliːk əˈbliːk

    شکل جمع:

    obliques

    معنی oblique | جمله با oblique

    adjective

    مایل، مورب، کج، اریب (خط و غیره)

    The oblique roof of the building allowed rainwater to easily drain off.

    سقف مایل ساختمان باعث می‌شد آب باران به‌راحتی خارج شود.

    The oblique design of the bridge gave it a modern and unique appearance.

    طراحی مورب این پل ظاهری مدرن و منحصر‌به‌فرد به آن بخشیده است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    an oblique line

    خط اریب

    adjective

    هندسه غیرقائمه (زاویه)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    The oblique angles in the triangle were difficult to measure accurately.

    اندازه‌گیری دقیق زوایای غیرقائمه در مثلث دشوار بود.

    The oblique angle in the triangle measured 60 degrees.

    زاویه‌ی غیرقائمه در مثلث ۶۰ درجه اندازه‌گیری شد.

    adjective

    غیرمستقیم، ضمنی، غیرصریح، مبهم (اشاره و نتیجه و غیره)

    oblique results

    نتایج غیرمستقیم

    his oblique response to the question

    پاسخ ضمنی او به این پرسش

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    oblique accusations

    اتهامات مبهم

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی خط مورب

    Please use an oblique to separate the two parts of the date

    لطفاً از خط مورب برای جدا کردن دو قسمت تاریخ استفاده کنید.

    The oblique on the keyboard is located next to the question mark.

    خط مورب در صفحه‌کلید در کنار علامت سؤال قرار دارد.

    adjective noun countable

    کالبدشناسی مایل (ماهیچه)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

    مشاهده

    The oblique muscles are located on the sides of the abdomen.

    ماهیچه‌های مایل در کناره‌های شکم قرار دارند.

    The oblique is an important muscle.

    ماهیچه‌ی مایل ماهیچه‌ی مهمی است.

    adjective

    دستور زبان ناشناسا، غیرصریح (حالت اسم)

    link-banner

    آموزش دستور زبان انگلیسی از مبتدی تا پیشرفته

    مشاهده

    She used the oblique form of the noun in her sentence.

    او از شکل ناشناسای اسم در جمله‌اش استفاده کرد.

    Adjectives do not change form in the oblique case.

    صفت‌ها در حالت غیرصریح تغییر شکل نمی‌دهند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد oblique

    1. adjective slanting; at an angle
      Synonyms:
      angled slanted sloping inclined leaning diagonal tilted skew askew crooked bent sideways aslant tipping tilting sloped inclining pitched diverging turned angled pitching twisted awry askance on the bias cater-cornered distorted asymmetrical strained
    1. adjective indirect, evasive
      Synonyms:
      vague devious implied obscure roundabout backhanded circuitous circular circumlocutory collateral obliquitous sidelong
      Antonyms:
      direct straightforward forthright

    سوال‌های رایج oblique

    شکل جمع oblique چی میشه؟

    شکل جمع oblique در زبان انگلیسی obliques است.

    ارجاع به لغت oblique

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «oblique» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/oblique

    لغات نزدیک oblique

    • - obliging
    • - obligor
    • - oblique
    • - oblique angle
    • - obliqueness
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.