با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Circular

ˈsɜːrkjələr ˈsɜːkjələ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    circulars

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adjective B2
    مدور، دایره‌وار، بخشنامه
  • noun adjective
    دایره‌ای، مدور، بخشنامه
    • - a circular room
    • - اتاق گرد
    • - the circular motion of the arms
    • - حرکت دورانی دستها
    • - a board with circular holes
    • - تخته‌ای دارای سوراخ‌های گرد
    • - If you go to Ghom via Ghazvin you will have a circular route.
    • - اگر برای رفتن به قم از راه قزوین بروی راه دور و درازی خواهی داشت.
    • - The minister's circular was sent to all the offices.
    • - بخشنامه‌ی وزیر به کلیه‌ی ادارات ارسال شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد circular

  1. adjective going around
    Synonyms: annular, circling, disklike, indirect, oblique, orbicular, round, rounded, spheroid
  2. noun handbill
    Synonyms: advertisement, booklet, broadside, brochure, flyer, handout, insert, leaflet, literature, notice, pamphlet, poster, publication, throwaway

Collocations

  • circular argument

    استدلال دوری، استدلال پرهونی، مصادره به مطلوب

  • circular effect

    تأثیر دورانی، اثر پرهونی

لغات هم‌خانواده circular

ارجاع به لغت circular

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «circular» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/circular

لغات نزدیک circular

پیشنهاد بهبود معانی