فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Circuitry

ˈsɜrːkɪtri ˈsɜːkətri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

  • noun
    شدت جریان برق، اجزا ترکیب‌کننده جریان برق
  • noun
    مدارات
    • - electronic circuitry
    • - مداربندی الکترونیک
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد circuitry

  1. noun circuits
    Synonyms: integrated circuits, microcircuitry, systems, connections, chip, electronics, wiring

ارجاع به لغت circuitry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «circuitry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/circuitry

لغات نزدیک circuitry

پیشنهاد بهبود معانی