فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Circuitous

sɜrːˈkjuːət̬əs sɜːˈkjuːɪtəs sɜːˈkjuːɪtəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    غیرمستقیم
    • - a circuitous road
    • - راه پرپیچ‌وخم
    • - a circuitous journey
    • - مسافرت دور و دراز
    • - circuitous reasoning
    • - استدلال پیچیده و گمراه‌کننده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد circuitous

  1. adjective going around, indirect
    Synonyms: back road, by way of, circular, collateral, complicated, devious, labyrinthine, long way, long way around, meandering, oblique, rambling, roundabout, tortuous, winding around
    Antonyms: direct, in line, straight

ارجاع به لغت circuitous

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «circuitous» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/circuitous

لغات نزدیک circuitous

پیشنهاد بهبود معانی