Indirect

ˌɪndəˈrekt ˌɪndəˈrekt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more indirect
  • صفت عالی:

    most indirect

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
غیرمستقیم، پیچیده، غیرسرراست، کج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He is a clever and indirect individual.
- او فردی زرنگ و حقه‌باز است.
- His friend accused him of indirect dealings.
- رفیقش او را به اعمال نادرست متهم کرد.
- He knew no English and we had to speak indirectly through an interpreter.
- او انگلیسی نمی‌دانست و مجبور شدیم به‌طور غیرمستقیم توسط مترجم مکالمه کنیم.
- an indirect course
- مسیر غیرمستقیم
- indirect consequences
- نتایج غیرمستقیم
- to ask indirect questions
- پرسش‌های غیرمستقیم کردن
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indirect

  1. adjective roundabout; unintended
    Synonyms: ambiguous, ancillary, circuitous, circular, circumlocutory, collateral, complicated, contingent, crooked, devious, discursive, duplicitous, erratic, eventual, implied, incidental, long, long-drawn-out, long way home, long-winded, meandering, oblique, obscure, out-of-the-way, periphrastic, rambling, secondary, serpentine, sidelong, sinister, sinuous, snaking, sneaking, sneaky, subsidiary, tortuous, twisting, underhand, vagrant, wandering, winding, zigzag
    Antonyms: direct, straight, straightforward

ارجاع به لغت indirect

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indirect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/indirect

لغات نزدیک indirect

پیشنهاد بهبود معانی