صفت تفضیلی:
more indirectصفت عالی:
most indirectغیرمستقیم، پیچیده، غیرسرراست، کج
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He is a clever and indirect individual.
او فردی زرنگ و حقهباز است.
His friend accused him of indirect dealings.
رفیقش او را به اعمال نادرست متهم کرد.
He knew no English and we had to speak indirectly through an interpreter.
او انگلیسی نمیدانست و مجبور شدیم بهطور غیرمستقیم توسط مترجم مکالمه کنیم.
an indirect course
مسیر غیرمستقیم
indirect consequences
نتایج غیرمستقیم
to ask indirect questions
پرسشهای غیرمستقیم کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «indirect» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indirect