شکل جمع:
contingentsصفت تفضیلی:
more contingentصفت عالی:
most contingentمحتملالوقوع، تصادفی، مشروط، موکول، ممکن، اتفاقی، آزاد
Many possibilities are contingent.
احتمال وقوع رویدادهای زیادی وجود دارد.
a contingent result
پیامد اتفاقی
Our success is contingent upon the weather.
موفقیت ما به وضع هوا بستگی دارد.
Human volition is contingent.
اختیار انسان دست خود اوست (ارادهی انسان آزاد است).
نماینده، گروه اعزامی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the Norwegian contingent in the U.N. peace-keeping force
گروه اعزامی نروژی در نیروهای پاسدار صلح سازمان ملل
a contingent of European scientists
نمایندهی دانشمندان اروپایی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «contingent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/contingent