با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Deputation

ˌdepjəˈteɪʃn ˌdepjəˈteɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    هیئت نمایندگی، نماینده، نمایندگی، وکالت
    • - a three-man deputation representing Swiss bankers
    • - هیئت نمایندگی سه نفره از جانب بانکداران سویسی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد deputation

  1. noun The act of appointing
    Synonyms: assignment, nomination
  2. noun Authorizing subordinates to make certain decisions
    Synonyms: delegation, committee, delegating, commission, delegacy, relegating, relegation, mission

ارجاع به لغت deputation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deputation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deputation

لغات نزدیک deputation

پیشنهاد بهبود معانی