آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ آذر ۱۴۰۲

    Mission

    ˈmɪʃn ˈmɪʃn

    شکل جمع:

    missions

    معنی mission | جمله با mission

    noun countable C2

    مأموریت

    to conduct a fact-finding mission

    یک مأموریت واقعیت‌یابی را سرپرستی کردن

    Your mission is to explain to them our goals.

    مأموریت شما این است که هدف‌های ما را برای آن‌ها تشریح کنید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She went on mission as a nun.

    او به ‌عنوان یک راهبه به مأموریت مذهبی رفت.

    Their mission was to ask for a new loan.

    مأموریت آن‌ها درخواست برای وام جدید بود.

    Her mission in life was to be a good wife and mother.

    رسالت او در زندگی این بود که همسر و مادر خوبی باشد.

    He flew several bombing missions in Vietnam.

    در ویتنام به چندین مأموریت بمب‌افکنی رفت.

    We successfully carried out our mission of photographing enemy bridges.

    ما با موفقیت مأموریت عکسبرداری از پل‌های دشمن را انجام دادیم.

    noun countable

    هیئت اعزامی، تبلیغی یا تبلیغات مذهبی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    He organized a mission to the Indians.

    او هیئت اعزامی به سوی سرخپوستان را سازمان داد.

    mission hall

    تالار مرکز تبلیغات مذهبی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She gave all her money to missions.

    او همه‌ی ثروت خود را صرف فعالیت‌های مذهبی کرد.

    There is a Catholic mission school in our town.

    در شهر ما یک مدرسه مذهبی کاتولیک وجود دارد.

    verb - transitive countable

    به مأموریت فرستادن

    For several years she was missioned in Turkey.

    سال‌های متمادی در ترکیه مأموریت داشت.

    adjective countable

    وابسته به مأموریت

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد mission

    1. noun person’s task, responsibility
      Synonyms:
      job work duty responsibility task business assignment purpose goal end object objective errand profession trade vocation calling pursuit undertaking charge office commission trust aim quest operation lifework sortie

    سوال‌های رایج mission

    شکل جمع mission چی میشه؟

    شکل جمع mission در زبان انگلیسی missions است.

    ارجاع به لغت mission

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «mission» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mission

    لغات نزدیک mission

    • - missing person
    • - missing teenager
    • - mission
    • - mission time
    • - missionary
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.