social, societal, communal, community
فقر همبستگی اجتماعی آن کشور را تهدید میکند.
Poverty threatens that country's social cohesion.
رواج یک رسم اجتماعی
the currency of a social custom
sociable, companionable, gregarious, convivial social
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
اجتماعی شدن
to become sociable
هیچ تلاشی برای اجتماعی بودن نکرد.
He made no attempt to be sociable.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «اجتماعی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اجتماعی