گذشتهی ساده:
taskedشکل سوم:
taskedسومشخص مفرد:
tasksوجه وصفی حال:
taskingشکل جمع:
tasksتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
انجام دادن یک وظیفه
کاری را به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
وظیفه دلهره آور / وظیفه طاقت فرسا / کار سخت و ترسناک
سرزنش کردن، به باد انتقاد گرفتن
far from easy, none too easy, no easy task
نه چندان آسان، دشوار
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «task» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/task