گذشتهی ساده:
overloadedشکل سوم:
overloadedسومشخص مفرد:
overloadsوجه وصفی حال:
overloadingشکل جمع:
overloadsزیاد پر کردن، زیاد بار زدن
Be careful not to overload the shelves with too many heavy items.
مراقب باشید که قفسهها را با وسایل سنگین زیاد پر نکنید.
I tend to overload my plate with food at buffets.
من علاقه دارم بشقابم را در رستورانها پر از غذا کنم.
برق بیش از حد باردار کردن (یک سیستم الکترونیکی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Our telephone lines are overloaded.
خطوط تلفنی ما بیش از ظرفیتش باردار شده است.
Overloading the generator could result in a dangerous situation.
بیش از حد باردار کردن ژنراتور میتواند منجر به یک وضعیت خطرناک شود.
(کار زیاد) بر دوش کسی گذاشتن
Please don't overload me with too many tasks at once.
لطفاً وظایف زیادی بهطور همزمان بر دوش من نگذارید.
The boss decided to overload me with extra assignments right before the deadline.
رئیس تصمیم گرفت درست قبلاز پایان مهلت مقرر، وظایف زیادی بر دوش من بگذارد.
اضافهبار، بار اضافی، انباشت
The overload of work caused him to burn out quickly.
انباشت کار باعث شد که او بهسرعت از پا دربیاید.
The system shutdown was due to an overload of data.
خاموشی سیستم بهدلیل اضافهبار دادهها بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «overload» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overload