پر، پربار، مملو، شلوغ، پرجنبوجوش، پرهیاهو، زیادیپرشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The overloaded schedule left no time for leisure.
برنامهی شلوغ زمانی برای فراغت باقی نگذاشت.
the overloaded truck
کامیون زیادیپرشده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «overloaded» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overloaded