آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Overloaded

ˌoʊvərˈloʊdɪd ˌəʊvəˈləʊdɪd

معنی overloaded | جمله با overloaded

adjective

پر، پربار، مملو، شلوغ، پرجنب‌وجوش، پرهیاهو، زیادی‌پرشده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The overloaded schedule left no time for leisure.

برنامه‌ی شلوغ زمانی برای فراغت باقی نگذاشت.

the overloaded truck

کامیون زیادی‌پرشده

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد overloaded

  1. verb place too much a load on
    Synonyms:
    burdened encumbered overcharged oppressed inundated clogged glutted
  1. adjective loaded past capacity
    Synonyms:

ارجاع به لغت overloaded

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overloaded» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overloaded

لغات نزدیک overloaded

پیشنهاد بهبود معانی