آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Glut

ɡlʌt ɡlʌt

معنی glut | جمله با glut

noun verb - transitive adverb

پر کردن، اشبا کردن، پر خوردن

noun verb - transitive

پرخوری، پری، عرضه بیش از تقاضا، پاره آجر، سیر کردن، اشباع کردن، با حرص و ولع خوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The Japanese glutted the market with cheap watches.

ژاپنی‌ها بازار را با عرضه‌ی ساعت‌های ارزان اشباع کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد glut

ارجاع به لغت glut

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «glut» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/glut

لغات نزدیک glut

پیشنهاد بهبود معانی