آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Glut

ɡlʌt ɡlʌt

معنی glut | جمله با glut

noun verb - transitive adverb

پر کردن، اشبا کردن، پر خوردن

noun verb - transitive

پرخوری، پری، عرضه بیش از تقاضا، پاره آجر، سیر کردن، اشباع کردن، با حرص و ولع خوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

The Japanese glutted the market with cheap watches.

ژاپنی‌ها بازار را با عرضه‌ی ساعت‌های ارزان اشباع کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد glut

ارجاع به لغت glut

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «glut» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/glut

لغات نزدیک glut

پیشنهاد بهبود معانی