پر کردن، اشبا کردن، پر خوردن
پرخوری، پری، عرضه بیش از تقاضا، پاره آجر، سیر کردن، اشباع کردن، با حرص و ولع خوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The Japanese glutted the market with cheap watches.
ژاپنیها بازار را با عرضهی ساعتهای ارزان اشباع کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «glut» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/glut