امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Superfluity

    ˌsuːpərˈfluːət̬i ˌsuːpəˈfluːəti
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    noun
    زیادی، افراط، فراوانی بیش‌ازحد

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد superfluity

    1. noun a condition of going or being beyond what is needed, desired, or appropriate
      Synonyms:
      excess overabundance plethora superabundance surfeit excessiveness extravagance extravagancy superfluousness extravagantness exorbitance embarrassment
    1. noun an amount or quantity beyond what is needed, desired, or appropriate
      Synonyms:
      excess surplus abundance overflow oversupply overage glut overmuch overplus overstock overabundance overflowing superabundance plethora extravagance luxury fat overrun surplusage embarrassment superfluous

    ارجاع به لغت superfluity

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «superfluity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/superfluity

    لغات نزدیک superfluity

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه