شکل جمع:
luxuriesنازونعمت (بهویژه بهدلیل وفور چیزهای گرانقیمت و زیبا در زندگی)
She had been raised in the lap of luxury.
او در دامن نازونعمت پرورش یافته بود.
I aspire to live in luxury one day.
آرزو دارم روزی در نازونعمت زندگی کنم.
هر چیز تجملی، (در جمع) تجملات
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Unlike bread and water, luxuries are not necessary to life.
تجملات مثل آب و نان نیست که برای زندگی لازم باشد.
Even if I had the money, I wouldn't go for such luxuries as jewelry and gold watches.
حتی اگر پول داشتم، دنبال تجملاتی مثل جواهر و ساعت طلا نمیرفتم.
لذت (که اغلب برآورده نمیشود)
Staying in bed until noon was a luxury that she could seldom enjoy.
تا ظهر در رختخواب ماندن لذتی بود که بهندرت از آن برخوردار میشد.
Watching the sunset from a private beach is a luxury I dream of experiencing one day.
تماشای غروب خورشید از ساحل خصوصی لذتی است که آرزو دارم روزی آن را تجربه کنم.
قدیمی عیاشی
The party was a den of luxury.
این مهمانی مرکز عیاشی بود.
The priest concealed a secret love for luxury and worldly pleasures.
کشیش عشق پنهانی به عیاشی و لذتهای دنیوی را پنهان کرد.
مجلل، لوکس
Staying at a luxury hotel is a dream come true for many travelers.
اقامت در هتل مجلل برای بسیاری از مسافران یک رؤیا است.
The luxury liner docked at the port.
کشتی مسافری لوکس در بندر پهلو گرفت.
در ناز و نعمت، در تجمل و رفاه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «luxury» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/luxury