فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Luxuriate

lʌɡˈʒʊrieɪt lʌɡˈzjʊərieɪt / / ləɡˈʒʊəri-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive
پربرکت شدن، حاصلخیز شدن، پرپشت شدن، فراوان شدن، وفور یافتن، شکوه یافتن، آب‌وتاب زیاد دادن، در تجمل زیستن، خوشگذران

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The city luxuriated into a huge commercial center.
- شهر به صورت یک مرکز بزرگ بازرگانی شکوفا شد.
- When at home, she luxuriated in the love and care which her parents bestowed upon her.
- در خانه که بود از محبت و توجهی که والدینش نسبت به او ابراز می‌داشتند، بهره می‌برد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد luxuriate

  1. verb indulge, prosper
    Synonyms:
    enjoy love relish feast delight flourish thrive grow increase bloom prosper wallow revel bask abound rollick riot burgeon live it up live extravagantly take it easy live high on hog live in luxury eat up roll overdo wanton be in clover
    Antonyms:
    refrain

ارجاع به لغت luxuriate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «luxuriate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/luxuriate

لغات نزدیک luxuriate

پیشنهاد بهبود معانی