گذشتهی ساده:
baskedشکل سوم:
baskedسومشخص مفرد:
basksوجه وصفی حال:
baskingآفتاب خوردن، با گرمای ملایم گرم کردن، حمام آفتاب گرفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
All day he basked in the sun.
تمام روز حمام آفتاب گرفت.
to bask in someone's favor
از توجه کسی بهرهمند شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bask» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bask