گذشتهی ساده:
relaxedشکل سوم:
relaxedسومشخص مفرد:
relaxesوجه وصفی حال:
relaxingشل کردن، کم کردن، تمدد اعصاب کردن، راحت کردن، تعدیل کردن، استراحت کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to flex and then to relax the muscles of the arm
عضلات بازوی خود را سفت و سپس شل کردن
It is unsafe to relax our vigilance even for a moment.
کاستن مراقبت ما حتی برای لحظهای هم مخاطرهآمیز است.
to relax one's efforts
از کوشش خود کاستن
to relax one's pace
گام خود را آهسته کردن
They relaxed the rigid immigration laws.
آنان قوانین شدید مهاجرت را ملایم کردند.
The warm drink relaxed him.
نوشیدنی گرم او را آرامش داد.
to relax the mind
برای آرامش خاطر
Relax! he will come soon.
آرام بگیر! به زودی خواهد آمد.
in order to relax the hair
برای نرم کردن و خواباندن مو
This pill will relax you.
این قرص (اعصاب) تو را آرام خواهد کرد.
آرام و تبدیل شدن به چیزی
(کسی را) آرام کردن، آراماندن، (اعصاب را) راحت کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «relax» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/relax