امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Relax

rɪˈlæks rɪˈlæks
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    relaxed
  • شکل سوم:

    relaxed
  • سوم‌شخص مفرد:

    relaxes
  • وجه وصفی حال:

    relaxing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive B1
شل کردن، کم کردن، تمدد اعصاب کردن، راحت کردن، تعدیل کردن، استراحت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- to flex and then to relax the muscles of the arm
- عضلات بازوی خود را سفت و سپس شل کردن
- It is unsafe to relax our vigilance even for a moment.
- کاستن مراقبت ما حتی برای لحظه‌ا‌ی هم مخاطره‌آمیز است.
- to relax one's efforts
- از کوشش خود کاستن
- to relax one's pace
- گام خود را آهسته کردن
- They relaxed the rigid immigration laws.
- آنان قوانین شدید مهاجرت را ملایم کردند.
- The warm drink relaxed him.
- نوشیدنی گرم او را آرامش داد.
- to relax the mind
- برای آرامش خاطر
- Relax! he will come soon.
- آرام بگیر! به زودی خواهد آمد.
- in order to relax the hair
- برای نرم کردن و خواباندن مو
- This pill will relax you.
- این قرص (اعصاب) تو را آرام خواهد کرد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد relax

  1. verb be or feel at ease
    Synonyms:
    breathe easy calm calm down collect oneself compose oneself cool off ease off feel at home hang loose knock off laze let oneself go lie down loosen up make oneself at home put one’s feet up recline repose rest settle back simmer down sit around sit back soften stop work take a break take a breather take it easy take one’s time take ten take time out tranquilize unbend unlax unwind
    Antonyms:
    agitate excite tense worry
  1. verb diminish, lessen
    Synonyms:
    abate ease ease off ebb lax let up loose loosen lose speed lower mitigate moderate modify modulate reduce relieve remit slack slacken slow slow down untighten weaken
    Antonyms:
    grow increase

Phrasal verbs

Collocations

  • relax someone

    (کسی را) آرام کردن، آراماندن، (اعصاب را) راحت کردن

لغات هم‌خانواده relax

  • verb - transitive
    relax

ارجاع به لغت relax

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «relax» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/relax

لغات نزدیک relax

پیشنهاد بهبود معانی